13

1.2K 136 2
                                    

با تکون خوردن جسم کوچیکی توی بغلش آروم چشماش رو باز کرد ، چند بار پلک زد تا دید واضحی داشته باشه

نگاهش رو به امگا کوچولوش داد که سعی داشت آروم از بغلش بیاد بیرون ، با سفت کردن بغلش امگا متوجهش شد

نامجون: کجا ؟

جین: دستشویی

نامجون خمیازه ای کشید و بیشتر جین رو توی بغلش فشرد ، بوسه ای به سرش زد و بغلش رو باز کرد

جین بلند شد تا بره کاراش رو بکنه

نامجون: توی کشو مسواک‌ نو هست

نامجون همون طور که بدنش رو کش میداد گفت و جین باشه ای زمزمه کرد و تندی خودش رو توی دستشویی انداخت

توی آینه به خودش نگاه کرد ، روی گردنش بخاطر بوسه های محکم آلفا کبودی های خیلی کمرنگی بود

روی کبودی ها دست کشید و ناخودآگاه لبخندی زد ، به خودش نگاه کرد

جین: یعنی اون طور که فکر می کردم نیست ؟

سری تکون داد و مشغول کارش شد ........

از دستشویی بیرون اومد و به نامجون که گوشیش رو چک می کرد نگاه کرد

نامجون نگاهی بهش انداخت بلند شد و این دفعه اون رفت سرویس

جین با رفتن آلفا روی تخت نشست و خودش رو روی تخت انداخت ، پاهای آویزونش رو تکون داد

لبای غنچه ای درشتش رو به سمت بالا برد و سرش رو کج کرد

جین: خوووو الان چی میشه ؟

و توی ذهنش به ساختم انواع سناریو ها پرداخت هم مثبت هم منفی

نامجون از سرویس بیرون اومد و با دیدن حالت جین لبش رو گاز گرفت

(‌ یه دلیل منطقی الان پیدا کن تا اون دوتا لپ سفید رو گاز نگیری )

نفس محکمی کشید و سعی کرد به لپای سفید و تپل جین توجهی نکنه

نامجون: جین؟

جین: بله ؟

جین همون طور که دراز کشیده بود سرش رو به سمت آلفا برگردوند و منتظر نگاهش کرد

نامجون: حرف بزنیم ؟

جین: اوهوم

جین بلند شد و چهار زانو وسط تخت نشست و منتظر به آلفا نگاه کرد ، نامجون خنده بی صدایی بخاطر کار کیوتش کرد و لبه تخت نشست

نامجون: خب ؟

جین: خببب من ترسیدم

نامجون: از ؟

جین: بیا قبول کنیم چهره اجتماعی شما یکم ترسناکه

نامجون: بخاطر یکم از خونه فرار کردی ؟

جین سرش رو پایین انداخت و لبش رو از خجالت گزید

جین: می دونید رفتار پدرم با من درست نبود و خب من دیگه تحمل نداشتم پس لطفا بهم حق بدین وقتی پدرم باهام اون طوری رفتار می‌کنه از یه آلفای غریبه هم انتظار اون رفتار رو داشته باشم

ICE  [Namjin]Where stories live. Discover now