19

1K 103 4
                                    

خسته از چرت و پرتای هوانگ با اعلام اینکه کلاس تموم شده وسایلش رو جمع کرد. ،هوانگ قبل از اینکه از در بره بیرون رو به جین گفت

هوانگ: جناب جئون همایشی که بهتون گفته بودم این پنج شنبه است و از ساعت ۶ غروب تا ۱۲ شب ادامه داره گفتم یاد آوری کنم

و بعدش از کلاس رفت بیرون ، با رفتنش بعضیا بهش پوزخند زدن و سارا دختر سلیطه کلاس که یه بتا بود گفت

سارا: اخی استادمون عاشق شده

و به همراه دوستاش و کلاس خنده بلندی کرد ، جین پوزخندی زد

جین: اما متاسفانه تیزش به سنگ خورده محض اطلاع همتون من آلفا دارم

و بعدش بدون توجه به قیافه های متعجبشون همراه کوک که داشت از خنده ریسه می رفت از کلاس خارج شد

کوک خنده اش رو جمع کرد و نگاهش رو به رفیق اخموش داد ، جلوی جین رو گرفت و از گردنش آویزون شد

گوشه لبش رو محکم بوسید

کوک: چی شده جینی؟

جین لباش رو آویزون کرد و تو بغل کوکیش فرو رفت ، کوک بغلش کرد و موهاش رو نوازش کرد

کوک: چی شده عزیزم ؟

جین: اعصابم خورده ، اونقدر که دلم می خواد گریه کنم

مکثی کرد و با بغض ادامه داد

جین: کوکی من نامجونو می خوامممم

خب کوک برگاش ریخت

کوک: مگه تو بخاطر نامجون از خونه فرار نکردی پس الان این چه حالیه ؟

جین: من اشتباه کردم خبببب ، اینارو بیخیال من نامجونو می خوام

کوک خنده بلندی کرد و جین رو بیشتر عصبی کرد

کوک: خب زنگ بزن بهش

جین: واقعا؟ بد نمیشه

کوک: نه جینی تازه خوشحالم میشه

جین: باشه

جین تلفنش رو در اورد و شماره نامجون رو لمس کرد و گوشی رو دم گوشش گذاشت

نامجون: جانم

با پیچیدن صدای بم نامجون و کلمه ای که گفت دلتنگیش بیشتر شد

جین: نامجونی کجایی ؟

نامجون: الهی قربونت برم من بیرون دانشگاه منتظرم

جین: واقعا؟

نامجون: آره زندگیم

جین: اومدمممم

و تلفن رو قطع کرد و دست کوک رو گرفت و با عجله به سمت بیرون دانشگاه رفت

کوک: جینی یواشششش

جین: یکم سریعتر بیا دیگه

کوک: جین من یه کلاس دیگه هم دارم مرد حسابی

ICE  [Namjin]Where stories live. Discover now