39

690 75 7
                                    

انباری تاریک و کثیف اسکله متروکه ، بوی نفت و بنزین ، بوی نم و لجن

تنها یه لامپ و چند تا چراغ نفتی فضای تاریک انبار رو روشن می کرد اما خب فایده ای هم برای آلفای لروزن نداشت

انبار از بوی ترس آلفای چشم مشکی پر شده بود ، بدنش می لرزید و پارچه ای که روی چشماش بسته شد بود از اشک خیس بود

اون طرف دو آلفای سلطنتی روی دو تا صندلی نشسته بودن و با فندک های طلا کوب شده اشون بازی می کردن

صدای باز و بسته شدن فندک هاشون بیشتر از همه به تن آلفا لرز و ترس وارد می کرد

پشت دو الفای سلطنتی افرادشون بودن و منتظر دستور یا اشاره ای از سمت دو آلفا بودن

نامجون: جئون گئوم

با زمزمه بم نامجون آلفای معمولی لرز دیگه ای کرد

نامجون: حروم زاده در از تو هم هست ؟

یونگی: خوبه حالا هم خونته مردک

نامجون: یعنی اینقدر ترسو بودی که ..... بخوای این طور بدستش بیاری ؟ یعنی اینقدر بی عرضه بودی که نمی تونستی تن به تن با من مبارزه کنی ؟ هوم ؟

از روی صندلی بلند شد ، به سمت آلفای بسته شده رفت و چشماش رو باز کرد

با باز شدن چشماش و دیدن چهره خونسرد آلفای سلطنتی زبونش بند اومد

نامجون: جوابم رو بده حرومی یعنی اینقدر ترسو بودی ؟

گئوم: غ....غغ...غلط...طط...کردم

نامجون: اون که آره تازه..... گوه زیادیم خوردی

نامجون چاقوی ضامن دارش رو از توی جیبش در آورد ، با کشیدن ضامنش تیغه چاقو بلند شد

نامجون: دهنت رو باز کن اشغال حروم زاده

گئوم لباش رو کمی از هم فاصله داد

نامحون: یونگی

یونگی از سر جاش بلند شد ، به سمت اون دو رفت و پشت گئوم قرار گرفت

سر گئوم رو ثابت نگه داشت ، نامجون چاقوی تیزی رو گوشه لب گئوم گذاشت

با لبخند اعصاب خورد کنی شروع به بریدن کرد ، گئوم بدنش رو تکون میداد تا از شر نامجون و یونگی خلاص بشه

از ترس صداش در نمی اومد و فقط تکون های شدیدی به بدنش می داد

نامجون آروم آروم جوری که آلفا رو زجر بده از گوشه لبش تا گوشش رو بهم دوخت ( برید و پاره کرد )

نامحون: از بچگی علاقه خاصی به جوکر داشتم

با طرف سمت چپ صورتشم همین کار رو کرد ، آلفای معمولی بی حال خودش رو ول کرد

ICE  [Namjin]Where stories live. Discover now