الفا خودش رو پایین تر کشید ، سرش رو درست جایی که قلب جفتش رو حس می کرد گذاشت
چشماش رو بست و وقتی دستای ظریف امگاش رای موهاش خزید آرامشی که دریافت می کرد چند برابر شد و باعث چشماش روی هم بیوفته
جین با لبخند کوچیکی موهای الفاش رو نوازش می کرد و خودش هم از نوازش موهای پر آلفا لذت می برد
نامجون خرخر آرومی کرد و سرش رو بیشتر به سینه امگا فشرد درست مثل یه توله گرگ
جین: حالا من تولم یا تو ؟
با حرف جین چشماش رو باز کرد و خنده بمی کرد ، سرش رو بلند کرد و از روی لباس بوسه ای به نقطه ای که قلبش بود زد
نامجون: در هر صورت تو توله منی
و بوسه سریعی به بینی امگا زد ، جین خنده کوتاهی کرد و نگاهش رو به سینی روی میز عسلی داد
جین: بریم پایین برات گرمش رو بریزم این یکی یخ کرد
نامجون: بریم زندگیم
بلند شدن و جین سینی رو برداشت و با هم از اتاق رفتن بیرون و از راه پله پایین اومدن
یونگی با دیدن رفیقش که سر پا و سرحال بود لبخند آرومی زد و به سمتش رفت
بغلش کرد و شونه اش رو بوسید ، نامجون هم متقابلاً بغلش کرد و بوسه ای به شونه اش زد
یونگی: خوبی رفیق ؟
نامجون: خوبم ، می دونی که عادت دارم
یونگی: می دونم
البته کسی از مکالمه اشون چیزی متوجه نشد و اونا از هم جدا شدن
نگاهشون به اون سه تا توله افتاد که دوتاشون داشتن جین رو در حد مرگ می چلوندن
جین: یااااااا ولم کننیدددددد
جیمین: نوچچچچچ
کوک: نوچچچچچ
و به بغل کردنشون ادامه دادن ، تو همین حین تهیونگ از آشپزخونه بیرون اومد و با دیدن هیونگش به سمتش رفت
از پشت نامجون رو بغل کرد ، نامجون با حس رایحه تلخ دونسنگش لبخندی زد و برگشت
محکم بغلش کرد ، می دونست تا الان تهیونگ اونقدر استرس کشیده و ترسیده که حتی نتونسته بیاد بیمارستان
خودش می دونست چقدر برای تهیونگ عزیزه ، چند تا بوسه آروم روی سر اون توله آلفا زد و بغلش رو محکم تر کرد
ته: هیونگگگگ
نامجون: هیشششش تموم شد عزیزم
و بوسه دیگه ای به سر تهیونگ زد ، تهیونگ از بغل نامجون بیرون اومد و با دیدن صحنه پشت سرش خنده آرومی بعد از اون همه استرس کرد
جین: به جای اینکه بخندید بیاید اینارو از من جدا کنیددددد
تهیونگ و یونگی با خنده به سمت امگاهاشون رفتن تا اونا رو از جین جدا کنن
![](https://img.wattpad.com/cover/342283863-288-k628896.jpg)
YOU ARE READING
ICE [Namjin]
Short Storyنام: یخ 💫 کیم نامجون ، آلفایی که بخاطر بی رحمی و سرد بودنش به آیس معروفه جئون سوکجین که بعد از پنج برادر آلفا امگا به دنیا اومده ، بسیار زیبا و مهربونه اما از طرف پدرش مورد تحقیر و قراره میگیره و کتک می خوره حالا چی میشه اگر امگای آسیب دیده ما جفت...