28

878 87 8
                                    

( یک هفته بعد )

زخم نامجون خیلی بهتر شده بود ، چون آلفای سلطنتی بود معمولا زخمش خیل زود تر از بقیه گرگینه ها خوب میشد

نگاهی به خودش انداخت و سری از روی رضایت تکون داد ، مثل همیشه شیک و ساده

ساعت رولکسش رو توی دستش انداخت و بعد از سال کردن بندش سری از روی رضایت تکون داد

موبایلش رو برداشت و به جین زنگ زد

جین: جانم

نامجون: آمادای قشنگم ؟

جین: آره عزیزم

نامجون: باشه عزیزم من نیم ساعت دیگه اونجام

جین: اوکی فعلا

نامجون: فعلا

گوشی رو قطع کرد ، امروز قرار بود برن به نمایشگاه نقاشی و نامجون بدش نمی اومد اون استاد آلفا رو یک بار ببینه

با گذاشتن گوشیش توی جیب داخلی کتش از اتاق بیرون رفت

از پله ها پایین اومد و به سمت در سالن رفت ، از سالن خارج شد

به سمت لیموزین مشکی که منتظرش بود رفت ، در لیموزین رو براش باز کردن و نامجون داخل ماشین نشست

& قربان حرکت کنم؟

نامجون: آره

راننده ماشین رو روشن کرد ، قبل از نامجون سه تا بنز اسکورت از عمارت خارج شدن و بعدش لیموزین از عمارت خارج شد

تا عمارت جئون نهایتا نیم ساعت یا چهل دقیقه راه بود ، با زنگ خوردن گوشیش اون رو از جیب کتش در آورد

با دیدن شماره تهیونگ لبخند کمرنگی زد

نامجون: جانم

ته: سلام هیونگ خوبی

نامجون: ممنون عزیزم تو خوبی ؟ کوکی خوبه ؟

ته: منم خوبم ولی کوک ...... خببب

نامجون: اتفاقی افتاده ؟ حالتون خوبه ؟

ته: آره آره هیونگ حالمون خوبه فقط کوک یه ذره معدش بهم ریخته و ما نمی تونیم بیایم

نامجون: واقعا؟ چرا این طوری شده ؟

ته: نمی دونم هیونگ دارم می برمش دکتر

نامجون: منو بی خبر نزارید

ته: باشه هیونگ خوش بگذره فعلا

نامجون: مراقبش باش فعلا

گوشی رو قطع کرد که بلافاصله دوباره زنگ خورد و این بار یونگی بود

نامجون: بله؟

یونگی: سلام خوبی

نامجون: خوبم تو و جیمین خوبین ؟

یونگی: ممنون جیمینم خوبه

ICE  [Namjin]Where stories live. Discover now