( یک هفته بعد )
زخم نامجون خیلی بهتر شده بود ، چون آلفای سلطنتی بود معمولا زخمش خیل زود تر از بقیه گرگینه ها خوب میشد
نگاهی به خودش انداخت و سری از روی رضایت تکون داد ، مثل همیشه شیک و ساده
ساعت رولکسش رو توی دستش انداخت و بعد از سال کردن بندش سری از روی رضایت تکون داد
موبایلش رو برداشت و به جین زنگ زد
جین: جانم
نامجون: آمادای قشنگم ؟
جین: آره عزیزم
نامجون: باشه عزیزم من نیم ساعت دیگه اونجام
جین: اوکی فعلا
نامجون: فعلا
گوشی رو قطع کرد ، امروز قرار بود برن به نمایشگاه نقاشی و نامجون بدش نمی اومد اون استاد آلفا رو یک بار ببینه
با گذاشتن گوشیش توی جیب داخلی کتش از اتاق بیرون رفت
از پله ها پایین اومد و به سمت در سالن رفت ، از سالن خارج شد
به سمت لیموزین مشکی که منتظرش بود رفت ، در لیموزین رو براش باز کردن و نامجون داخل ماشین نشست
& قربان حرکت کنم؟
نامجون: آره
راننده ماشین رو روشن کرد ، قبل از نامجون سه تا بنز اسکورت از عمارت خارج شدن و بعدش لیموزین از عمارت خارج شد
تا عمارت جئون نهایتا نیم ساعت یا چهل دقیقه راه بود ، با زنگ خوردن گوشیش اون رو از جیب کتش در آورد
با دیدن شماره تهیونگ لبخند کمرنگی زد
نامجون: جانم
ته: سلام هیونگ خوبی
نامجون: ممنون عزیزم تو خوبی ؟ کوکی خوبه ؟
ته: منم خوبم ولی کوک ...... خببب
نامجون: اتفاقی افتاده ؟ حالتون خوبه ؟
ته: آره آره هیونگ حالمون خوبه فقط کوک یه ذره معدش بهم ریخته و ما نمی تونیم بیایم
نامجون: واقعا؟ چرا این طوری شده ؟
ته: نمی دونم هیونگ دارم می برمش دکتر
نامجون: منو بی خبر نزارید
ته: باشه هیونگ خوش بگذره فعلا
نامجون: مراقبش باش فعلا
گوشی رو قطع کرد که بلافاصله دوباره زنگ خورد و این بار یونگی بود
نامجون: بله؟
یونگی: سلام خوبی
نامجون: خوبم تو و جیمین خوبین ؟
یونگی: ممنون جیمینم خوبه
![](https://img.wattpad.com/cover/342283863-288-k628896.jpg)
YOU ARE READING
ICE [Namjin]
Short Storyنام: یخ 💫 کیم نامجون ، آلفایی که بخاطر بی رحمی و سرد بودنش به آیس معروفه جئون سوکجین که بعد از پنج برادر آلفا امگا به دنیا اومده ، بسیار زیبا و مهربونه اما از طرف پدرش مورد تحقیر و قراره میگیره و کتک می خوره حالا چی میشه اگر امگای آسیب دیده ما جفت...