49

634 72 3
                                    

به انبار رسید ، فضای انبار به شکل بدی ساکت و آروم بود
ماشین رو پارک کرد و با برداشتن اسلحه و چاقو از ماشین پیاده شد

انبار کنار یه اسکله مخروبه بود و گم پیش میومد کسی این طرفا پیداش بشه پس حتی خوبی برای انبار های مواد بود

با قدم های آروم به سمت ورودی محوطه انبار رفت ، حواسش جمع اطراف بود

از در محوطه انبار عبور کرد ، درست از همون دم در جنازه افرادش شروع میشد

رد جنازه ها رو با نگاهش گرفت و دیدن آخرین جنازه مصادف شد با دیدن جیونگ و سوجین و البته ارازل اوباشی که پشتشون بودن

تعداد شون صد نفر یا شاید هم بیشتر بود ، اونا یا بتا بودن یا آلفا های معمولی

پوزخندی زد و از بین جنازه ها آروم آروم عبور کرد به سمت جلو رفت

به اندازه یه جنازه بینشون فاصله بود ، نامجون صاف و مقاوم ایستاد و مستقیم و تهی از هر ترسی به اون دو و اون گروه نگاه کرد

نامجون: خب ؟

جیونگ: می‌دونی آلفا دیگه دورت باید تموم بشه ، خیلی وقته داری حکومت می کنی

نامجون نگاهش رو به سوجین داد

نامجون: و تو ؟

سوجین: من امگای رو می‌ خوام که از اول عاشقش بودم و تو ازم دزدیدیش

نامجون پوزخندی زد و خنده تمسخر آمیزی کرد

نامجون: و الان شماها منو تنها گیر آوردین تا بتونین منو از پا در بیارید هوم ؟

نگاهش رو به چهره های مسمم شون داد ، اسلحه و چاقوش رو به اونا نشون داد

اونا رو به گوشه ای پرت کرد ، با این کارش نشون داد که اونا ضعیف تر از اونی هستن که بخواد براشون از اسلحه و چاقو استفاده کنه

جیونگ: خیلی به خودت مغرور شدی آلفا

سوجین: تبدیل بشین

صد نفری که پشتش بودن شروع به تبدیل شدن کردن و این صدای شکستن استخون بود که توی فضای ساکت انبار اکو میشد

نامجون با پوزخندی که روی صورتش بود به گرگ بزرگ و قهوه ای تبدیل شد

گرگی که رو به روشون ایستاده بود تقریبا سه برابر شون اما اونا بیشتر از صد نفر بودن پس می تونستن آلفا رو شکست بدن

با همین خیال خام به سمت آلفا هجوم بردن ، آلفا غرش بلندی کرد و به سمت اون گروه گرگ حمله کرد

نامجون درست مثل یه ماشین کشتار با پنجه های بلند و سیاهش گرگ ها رو یکی پس از دیگری می کشت

در حال کشتن بود که دوتا گرگ پریدن روش ، پنجه هاشون رو داخل بدن نامجون فرو کردن و با دندون هاشون گازش گرفتن

ICE  [Namjin]Where stories live. Discover now