46

697 77 10
                                    

( کره _ ساعت 11 صبح )

یونگی: طلاق میگیری میای پیش خودم ، برات کار راه میندازم حضانت توله هاتم اگر خواستی برات می گیرم

جیهان: عمرا طلاق بگیرم ، من این همه سال به خاطر توله هام تحمل کردم

جیهان هیچ‌ وقت انتظار نداشت وقتی میاد به برادرش سر بزنه اون رو در حال شکستن اشیا ببینه

یونگی: اون توله هایی که سنگشون رو به سینه میزنی پسرای همون حروم زادن

جیهان: اونا هر کس هم که باشن بچه های منن

یونگی: هفففف جیمین تو یه چیزی بگو

جیمین: یونگی بهت بر نخوره اما تو نمی تونی نونا رو درک کنی ، توی یه امگا نیستی و از اون طرف ویژگی های نژاد الفات خیلی به یه امگا فاصله داره

یونگی: تو‌ که درکش می کنی بگو از هر شیطون بیاد پایین

جیمین: یونگی نونا یه امگاست ، برای یه امگا توله هاشو خیلی مهمن نونا هر چی که تو این زندگی تحمل کرده بخاطر توله هاشو بوده

یونگی: من که همون اول گفتم اگر حضانتشون رو خواست براش میگیرم

جیمین: یونگی هیچ‌ فکر بعدش رو کردی ؟ فکر سرکشی هایی که می کنن رو کردی ؟ فکر ضربه هایی رو که می خورن کردی ؟

یونگی: ( پوزخند ) اگه اون پسرای جیونگن همین که پول تو‌ جیبشون باشه براشون کافیه

جیهان: این زندگی منه یونگی

یونگی: بیست سال پیش هم همین رو گفتی و نتیجه اش چی شد ؟ لباسای خیس از خون جین ، تحقیرای همیشگی ، اصلا می دونی پسرت شرطی شده ؟ هان ؟ می‌دونی روحش چقدر آسیب دیده ؟

جیهان: شرطی ؟

یونگی: اونقدر از حروم زاده سیلی خورده که فک‌ می کنه هر کسی به صورتش دست بزنه می خواد همین کار رو بکنه

جیهان بغض کرد و جیمین با دیدن وضعیتش بغلش کرد ، چشم غره ای به یونگی رفت

یونگی این دفعه با ملایمت حرفش رو زد

یونگی: مثل قضیه جین لج بازی نکن جیهان ، بهت قول میدم هر کاری که می تونم براتون بکنم

جیهان: من نمی تونم ، اگر این کار رو بکنم جین پیش الفاش خراب میشه

یونگی: بهانه الکی نیار خودت هم خوب می‌دونی نامجون چطور ادمیه

جیهان نگاه عاجزش رو به جیمین دوخت ، جیمین گونه اش رو بوسید و توی بغلش فشردش

جیمین: بعداً حرف می‌زنیم یونگی الان نونا به اندازه کافی تحت فشار هست

یونگی: بعداً دیره

جیمین: یونگییی

با لحن اخطار دهنده جیمین یونگی دیگه چیزی نگفت و کلافه به پشتی مبل لم داد........

ICE  [Namjin]Where stories live. Discover now