THE LAST PART

1.1K 97 8
                                    

( پنج ماه بعد )

با حس دست های کوچولویی که روی صورتش ضربه های آرومی میزدن چشم هایش رو باز کرد

توله الفاش رو دید که با صورتی خندون داره روی صورتش ضربه میزنه

خنده خواب آلویی کرد و توله پنج ماهه اش رو بغل کرد ، لپ تپلش رو آروم بوسید تا دردش نگیره

جیهون! اسم توله الفاش بود و اسم توله امگاش هیورین ، توله امگاش دختر بود و توبه الفاش پسر

جین: اون جیهون بیدارت کرد

نامجون: اوهوم

جین با هیورین به سمتش رفت و هیورین رو هم تو بغل نامجون گذاشت ، گونه هر سه تاشون رو بوسید

جین: من میرم دوش بگیرم

نامجون: باشه عزیزم

با رفتن جین توی حمام نامجون توله ها رو روی تخت کنار هم خوابوند و خودش بلند شد

تی شرت نسکافه ایش رو پوشید و پایین پای توله هاشو نشست ، گاز آرومی از لپاشون گرفت که باعث خندشون شد

نامجون: الهی فداتون بشم ، خدااااا چقدر کیوتین شماها

با خنده مشغول بازی با توله هاش شد ، گاهی شکم نرمشون رو رو آروم قلقلک میداد یا پاهای کوچولو شون رو تکون میداد

خنده های توله ها توی فضای اتاق می پیچید و باعث میشد نامجون هر لحظه بیشتر از قبل احساس خوشحالی بکنه

اون واقعا خوشبخت بود ، از همسرش که عاشقانه دوستش داشت صاحب دوتا توله کیوت شده بود

یه دختر و یه پسر ، به قول جین دختر شوم به کیوتی و زیبایی جین بود و پسرشون به هاتی و جذابی پدرشون

خب چندان هم حرفش بی ربط نبود ، چشمای آبی دخترشون فوق‌العاده شبیه جین بود
و چشمای طلایی پسرشون واقعا جاذبه خاصی داشت

تقریبا نیم ساعتی از حمام امگاش گذشت ، امگاش با یه تی شرت بلند و باکسر اومد بیرون

توله ها با نگاهشون مادرشون رو دنبال کردن و به محض اینکه کنار پدرشون نشست به سمتش خزیدن

دخترشون وقتی به بغل مادرش رسید سرش رو به سمت سینه جین برد

جین با خنده هیورین رو بغل کرد ، لباسش رو بالا زد و نیپلش رو داخل دهن هیورین گذاشت

جیهون هم تا شیر خوردن خواهرش تموم بشه به سمت پدرش رفت و مشغول بازی با گردنبندش شد

گردنبندی که جین براش خریده بود

نامجون: تولمون از الان هوای خواهرش رو داره

جین: امیدوارم بزرگم که شد این طوری باشه

نامجون: هههممم من که مطمئنم این طوری می مونه

جین اوهی گفت و خنده آرومی کرد ، به دنبال خنده آروم جین توله هاشون هم خنده آرومی کردن

ICE  [Namjin]Where stories live. Discover now