52

823 78 6
                                    

( یکماه بعد )

اتفاقاتی خوبی توی این یکماه افتاده بود ، بچه جونگکوک و تهیونگ به دنیا اومده و تقریبا یک ماهش بود یه الفای سلطنتی نر به اسم تهگوک

آرایشگاه جیهان سریعتر از اون چیزی که فکرش رو می کردم راه افتاد و مشتری های خودش رو جذب کرد

جیمین و یونگی به طرز رمانتیک و زیبایی با هم ازدواج کردن و الان زندگی مشترکشون رو آغاز کرده بودن

دستی روی عکس روز عروسی جیمین و یونگی کشید ، واقعا روز خوبی بود

توی این یکماه همه چی به خوبی پیش می رفت البته به جز ویار ها و رفتار های لوس جین

که البته نامجون هیچچچچ شکایتی نداشت که هیچ خیلی هم خوشحال بود و مدام قرون صدقه امگای گرد و کیوتش می رفت

نامجون: بیبی باید آماده بشیم

جین: برای چی ؟

نامجون: قرار بود بریم سونو گرافی قشنگم

جین: فعلا بیا بغلم کن دلم رایحه ات رو می خواد

نامجون: چـــــشممم

به سمتش رفت و آروم امگای گردش رو بغل کرد ، تنها مشکلی که این روزا خیلی جین رو اذیت می کرد سینه های حساسش بود

سینه هاشو تغییر سایز داده بودن و فوق العاده حساس شده بودن طوری که کوچکترین برخورد هم باعث دردش میشد

نامجون اتاق رو مثل همه روزهای این ماه از رایحه تلخش پر کرد تا امگاش راحت باشه

جین: نامجون کمکم کن آماده بشم

نامجون بوسه ای به موهای مشکیش زد و بلند شد ، یه پیرهن و شلوار گشاد از توی کمد در آورد و به آرومی تن جین کرد

جین: ااوووخخخ

نامجون: چی شد عزیزم ؟

جین: نامییی سینه هام درد میکنههه

با بغض نالید ، نامجون نمی تونست کاری براش انجام بده پس قفط سعی کرد با بوسیدن و نوازش کردن آرومش کنه .......

جیمین: یـیییییییسسسسس دوقلوعهههههه

جیمین بعد از معاینات زیادی با داد و هیجان کل بیمارستان رو از این اتفاق خبر کرد

جین خوشحال از اتفاق افتاده محکم نامجون رو بغل کرد و به بوسه محکم روی لباش گذاشت

نامجون از ذوق خودش و ذوق امگاش بلند خندید و اشکای از سر شوقش رو پاک کرد ......

سعی می کرد به ارومترین حالت ممکن لباسای امگاش رو در بیاره ، تو این فاصله وان داشت از آب گرم پر میشد

امشب همه رو دعوت کرده بودن تا این خبر رو بهشون بدن پس بد نبود یه دوش کوتاه بگیرن

نامجون: عزیزم بیا بشین

ICE  [Namjin]Where stories live. Discover now