33

863 78 4
                                    

با حس گرمی نور آفتاب روی پوستش چشمای خسته اش رو باز کرد

چند بار پلک زد تا به خودش بیاد ، با حس رایحه شیرین و ملایم امگاش زیر بینیش لبخندی زد و سرش رو به گردن امگاش نزدیک تر کرد

نفس عمیقی کشید و رایحه شیرین امگاش رو به ریه هایش فرستاد

به چهره غرق در خواب امگاش نگاه کرد ، دیشب شب خوبی بود و در عین حال انرژی زیادی بخاطر رات نامحون از هر دوشون گرفته شده بود

نیم خیز شد و خودش رو به لپ امگاش رسوند ، آروم لپش رو بوسید

دستش رو طوری که امگاش بیدار نشه از زیر سر امگاش بیرون آورد

بلند شد و از روی تخت پایین اومد ، به سمت حمام داخل اتاق رفت

آب گرم رو باز کرد و وان رو پر کرد ، بعد از پر شدن وان آب رو بست و یکی از توپ های کف کننده رو داخل وان انداخت

از حمام بیرون اومد و به سمت تخت رفت ، دوباره کنار امگاش دراز کشید

دلش نیومد با صدا کردن خوابش رو بهم بزنه پس سرش رو نزدیک لبای امگاش برد

لباش رو آروم روی لبای امگاش گذاشت و مشغول بوسیدن لبای شیرینش شد

با احساس بوسیدن شدن لباش چشمای غرق در خوابش رو باز کرد و بیدار شدنش مصادف شد با بیشتر پخش شدن رایحه شیرینش توی اتاق

با بیشتر شدن رایحه امگاش لباشون رو از هم جدا کرد و با دیدن چشمای آبی بازش لبخندی زد

پیشونی امگاش رو بوسید

نامجون: صبح بخیر زندگیم

جین: صبح بخیر عزیزم

و نفس عمیقی کشید تا رایحه تلخ الفاش رو حس کنه ، نامجون با دست بزرگ و مردونه اش آروم لپش نرمش رو نوازش کرد

نامجون: عزیزم حموم و آماده کردم بیا بغلم بریم

جین دستاش رو دور گردن نامجون حلقه کرد و نامجون با خنده آرومی براید استایل بغلش کرد

به سمت حموم رفت و وارد حموم شد همون طور که جین داخل بغلش بود توی وان نشست

جین رو پشت به خودش توی وان نشوند و پاهاش رو دو طرف جین گذاشت

دستاش رو روی کمر باریک همسرش گذاشت و آروم مشغول ماساژ دادنش شد

همزمان کتف و شونه امگاش رو می بوسید و بوسه هاش رو تا گردن امگاش ادامه میداد

نامجون: خیلی درد داری نفسم؟

جین: اوهوم اما الان دارم بهتر میشم

نامجون: الهی فدات شم ، معذرت می خوام

جین: نه نه منظورم این نبود نامی خب این طبیعیه

ICE  [Namjin]Unde poveștirile trăiesc. Descoperă acum