با حس گرمی نور آفتاب روی پوستش چشمای خسته اش رو باز کرد
چند بار پلک زد تا به خودش بیاد ، با حس رایحه شیرین و ملایم امگاش زیر بینیش لبخندی زد و سرش رو به گردن امگاش نزدیک تر کرد
نفس عمیقی کشید و رایحه شیرین امگاش رو به ریه هایش فرستاد
به چهره غرق در خواب امگاش نگاه کرد ، دیشب شب خوبی بود و در عین حال انرژی زیادی بخاطر رات نامحون از هر دوشون گرفته شده بود
نیم خیز شد و خودش رو به لپ امگاش رسوند ، آروم لپش رو بوسید
دستش رو طوری که امگاش بیدار نشه از زیر سر امگاش بیرون آورد
بلند شد و از روی تخت پایین اومد ، به سمت حمام داخل اتاق رفت
آب گرم رو باز کرد و وان رو پر کرد ، بعد از پر شدن وان آب رو بست و یکی از توپ های کف کننده رو داخل وان انداخت
از حمام بیرون اومد و به سمت تخت رفت ، دوباره کنار امگاش دراز کشید
دلش نیومد با صدا کردن خوابش رو بهم بزنه پس سرش رو نزدیک لبای امگاش برد
لباش رو آروم روی لبای امگاش گذاشت و مشغول بوسیدن لبای شیرینش شد
با احساس بوسیدن شدن لباش چشمای غرق در خوابش رو باز کرد و بیدار شدنش مصادف شد با بیشتر پخش شدن رایحه شیرینش توی اتاق
با بیشتر شدن رایحه امگاش لباشون رو از هم جدا کرد و با دیدن چشمای آبی بازش لبخندی زد
پیشونی امگاش رو بوسید
نامجون: صبح بخیر زندگیم
جین: صبح بخیر عزیزم
و نفس عمیقی کشید تا رایحه تلخ الفاش رو حس کنه ، نامجون با دست بزرگ و مردونه اش آروم لپش نرمش رو نوازش کرد
نامجون: عزیزم حموم و آماده کردم بیا بغلم بریم
جین دستاش رو دور گردن نامجون حلقه کرد و نامجون با خنده آرومی براید استایل بغلش کرد
به سمت حموم رفت و وارد حموم شد همون طور که جین داخل بغلش بود توی وان نشست
جین رو پشت به خودش توی وان نشوند و پاهاش رو دو طرف جین گذاشت
دستاش رو روی کمر باریک همسرش گذاشت و آروم مشغول ماساژ دادنش شد
همزمان کتف و شونه امگاش رو می بوسید و بوسه هاش رو تا گردن امگاش ادامه میداد
نامجون: خیلی درد داری نفسم؟
جین: اوهوم اما الان دارم بهتر میشم
نامجون: الهی فدات شم ، معذرت می خوام
جین: نه نه منظورم این نبود نامی خب این طبیعیه
CITEȘTI
ICE [Namjin]
Proză scurtăنام: یخ 💫 کیم نامجون ، آلفایی که بخاطر بی رحمی و سرد بودنش به آیس معروفه جئون سوکجین که بعد از پنج برادر آلفا امگا به دنیا اومده ، بسیار زیبا و مهربونه اما از طرف پدرش مورد تحقیر و قراره میگیره و کتک می خوره حالا چی میشه اگر امگای آسیب دیده ما جفت...