Part 72

1.5K 487 370
                                    


"تو بهم گفتی پری ها و شیاطین تا قبل از عاشق شدن هیچ میل جنسی ندارن پس...تو از اون موقع تا الان به رابطه داشتن با من فکر میکردی؟"

هیچ راه فراری نداشت، چانیول حقیقت و میدونست. البته اینطور نبود که بکهیون نتونه یه دروغ قابل باورتر از واقعیت پیدا کنه تا چانیول و گیج کنه! اما به خودش قول داده بود که دیگه اجازه نده هیچ دروغ و پنهان کاری بین خودش و چانیول قرار بگیره. هرچند به نظر میرسید باید برای همچین شرایطی استثنا قائل میشد تا خودش و نجات بده!

"آره."

صادقانه گفت و ادامه داد:

"دروغه اگه بگم بهش فکر نمیکردم، اما خیلی محال به نظر میرسید پس سعی میکردم به تصوراتم اجازه ی پیشروی ندم چون نمیخواستم وقتی واقعا دوستم نداشتی برای همچین چیزی بهت فشار بیارم."

حتی درمورد همچین چیزی، بکهیون همیشه اول به اون فکر میکرد. چانیول میخواست بهش بگه که هیچ فشاری وجود نداشته و اگه بکهیون حتی ذره ای بیشتر بهش روی خوش نشون میداد اونم دیگه نمیتونست خودش و کنترل کنه اما سکوت کرد.

میدونست که پیش از اون بکهیون تا چه حد به خاطر دوطرفه نبودن برق عشق بینشون احساس ناامنی میکرد و کنار کشیدن خودش توی اون شرایط کاملا منطقی به نظر میرسید. تا اون زمان بکهیون کنار کشیده بود و میل خودش و سرکوب کرده بود تا از هردوشون محافظت کنه، اما حالا دیگه نیازی به این کار نبود درسته؟

سکوت چانیول تا حدی بکهیون و شجاع و بی پروا تر از همیشه کرد، حالا که خودش با سوال چانیول خجالت زده شده بود عیبی نداشت اگه اونم متقابلا پری جوون و شرمنده میکرد!

"همیشه به بوسیدنت فکر میکردم، با خودم میگفتم ممکنه چه حسی داشته باشه که وسط گفتن حرفای همیشگیت که بیشترشون احمقانه ان ببوسمت؟ یا وقتی مثل بچه های معصوم خوابیدی و نمیتونم چشم های پر شیطنتت و ببینم؟ من حتی نمیتونستم به چشمات نگاه کنم و فکر بوسیدنت توی خواب زیادی وسوسه کننده بود! میدونی مقاومت کردن در برابرت چقدر برام سخت بود؟"

بدنش و روی پاهای چانیول جلوتر کشید و کنار گوشش زمزمه کرد:

"هروقت که تصمیم میگرفتی خیلی جذاب و حمایتگر رفتار کنی دلم میخواست صورتت و محکم بین دستام بگیرم و تا وقتی از نفس میوفتی ببوسمت تا بفهمی اینجا رئیس کیه!"

بعد از گفتن اخرین کلمه گاز نسبتا ارومی از گوش چانیول گرفت و وقتی صدای اروم ناله ی دردمند چانیول و شنید همون قسمت و مکید.

داشت سعی میکرد پری جوون و خجالت زده کنه اما چانیول همه ی این تلاش ها رو به چشم یه چالش دید و به سادگی چالشی که بکهیون جلوش گذاشته بود و پذیرفت!

"فقط به بوسیدنم فکر کردی؟ ذهن خیلی پاکی داری بکهیون! من به چیزهای دیگه ای فکر کردم، مثل تیکه تیکه کردن لباس های تنگی که عاشق دیدنشون روی تنتم! برهنه کردنت مثل یه پری دریایی و...مطمئن شدن از اینکه تا ابد مال من میمونی، بهت گفته بودم میخوام همه ی وجودت و به من بدی و لطفا باور کن که منظورم دقیقا همه ی وجودت بود...با همه ی جزئیات و پیچ و خم های زیبات!"

Winged Rabbit / خرگوش بالدار🐰✨ (Completed)Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang