Part 42

2.1K 595 206
                                    


درسته که چانیول مبارزه رو برنده شده بود، اما در حقیقت بیشتر از بازنده اسیب دیده بود! شکمش هنوز به خاطر لگد محکم آبالون درد میکرد، خون روی زخم و خراش های بزرگ و کوچیک بال هاش لخته شده بود و گونه ی سمت راستش به خاطر زخم روش میسوخت. در مقابل، حریفش فقط یه بریدگی سطحی روی بازوش گرفته بود!

پس طبیعی بود که به محض تموم شدن مبارزه، پری جوون با خستگی روی زمین افتاد و توسط محافظینی که همراهش اومده بودن به اتاقی که براش تدارک دیده شده بود منتقل شد. بعد از اون به دست پزشکی که بکهیون اورده بود مداوا شد و بالاخره برای مدتی تونست بدون جمع کردن صورتش از درد بی حرکت بشینه!

همه ی زخم هاش تمیز شده بودن و پزشک روی بعضی هاشون مرهم گذاشته بود، پری جوون بعد از مبارزه ی پر اضطرابی که پشت سر گذاشته بود بالاخره داشت احساس راحتی میکرد. کمی بعد بکهیون وارد اتاق شد، قبل از هرکاری تغییر شکل داد و به خود همیشگیش برگشت تا چانیول و معذب نکنه. با احتیاط به سمتش قدم برداشت و کنارش نشست، بعد از چند ساعتی که به خاطر نگرانی خیلی طولانی گذشته بودن بالاخره تونست نفسش و با اسودگی بیرون بده:

"تو برنده شدی."

لحنش سوالی یا متعجب نبود، با ارامش عجیبی که قلبش و گرم کرده بود پیروزی چانیول و بهش خبر داد و درمقابل پری جوون لبخند بزرگی زد:

"درسته، مطمئنم نمیتونستی حدس بزنی که ممکنه برنده بشم!"

چانیول میدونست که بکهیون توی این مورد به هیچ وجه بهش اعتماد نداره و با اینکه این موضوع کمی اذیتش میکرد اما نمیتونست برای جلب اعتمادش اصرار کنه! فقط میتونست با کارهاش اون اعتماد و به دست بیاره و تمام تلاشش و برای قابل اعتمادتر شدن میکرد.

"باید بهم میگفتی که میتونی از گرده استفاده کنی..."

اگه چانیول از قبل در مورد این موضوع بهش میگفت حداقل کمی از نگرانی شیطان کم میشد، بکهیون تمام طول مدت زمان مبارزه چهره ی خودش و ثابت نگه داشته بود اما از درون فاصله ی زیادی تا متلاشی شدن نداشت. دقیقا لحظه ای که چانیول روی زمین افتاد، خودش و برای پرواز کردن وسط زمین و نجات دادن پری جوون اماده کرد و مطمئن بود اگه چانیول فقط یک ثانیه متوقف کردن آبالون و به تاخیر مینداخت کار جبران نشدنی میکرد. احتمالا احساساتش بین اون همه دشمن برملا میشد و شرایط به طرز وحشتناکی از کنترل خارج میشد. چانیول بلافاصله حرفش و قطع کرد:

"شک نداشته باش که اگه میدونستم حتما بهت میگفتم! این دفعه ی اولی بود که ازش استفاده کردم."

این موضوع واقعا جای تعجب داشت، بکهیون دیده بود که چانیول چطور از گرده ی خاصش توی مبارزه استفاده کرده بود و کارش کاملا برنامه ریزی شده و هوشمندانه به نظر میرسید. علاوه بر اون، به عنوان جاسوسی که بیشتر سال های عمرش و بین پری ها گذرونده بود میتونست متوجه مهارت و استعداد پری ها برای استفاده از گرده هاشون بشه و اگه چانیول در واقع مهارتی توی انجام این کار نداشت به این معنی بود که استعداد بی نظیری داشت که هردوشون تا اون لحظه ازش بی خبر بودن.

Winged Rabbit / خرگوش بالدار🐰✨ (Completed)Where stories live. Discover now