Part 34

1.8K 579 172
                                    


توی فرصت کوتاهی که قبل از صادر شدن اجازه ی ورودش به اقامتگاه پدربزرگش داشت، میتونست بیشتر فکر کنه...چانیول مدت زیادی نبود که به وضعیت جدید زندگیش عادت کرده بود و ازدواج واقعا مسئله ی بزرگی بود برای فکر کردن وقتی که اون فقط بیست سالش بود!

چیزی که توی ذهن چانیول بود، یه نامزدی بلند مدت برای به دست اوردن زمان و فکر کردن به یه نقشه ی بهتر بود...بهرحال اون همیشه یه ازدواج پر از عشق برای خودش میخواست نه یه ازدواج سیاسی برای جلوگیری از جنگ، اما انگار زندگیش بیشتر از اونی که فکر میکرد عوض شده بود طوری که حتی ایده آل های ذهنشم تغییر داده بود.

بعد از دقایقی که بیش از حد طولانی به نظر میرسیدن، بهش اجازه ی ورود دادن و چانیول بعد از تعظیم کوتاهی که به پدربزرگش کرد دعوت شد تا کنارش بشینه.

"خوش اومدی چانیول"

در جواب لحن مهربون پدربزرگش با لبخند تشکر کرد، دوست داشت مستقیم سر اصل مطلب بره اما بکهیون بهش هشدار داده بود که اینکارش شبیه بچه هاست و برای قابل قبول جلوه دادن نظراتش باید صبورانه دیگران و برای شنیدنشون اماده کنه و تا حدی مرموز باشه!

پادشاه که سکوت چانیول و دید با لحنی شوخ پرسید:

"چی باعث شده که با اومدنت پیش این پیرمرد خوشحالش کنی؟"

پری جوون سرشو پایین انداخت و چیزهایی که قرار بود بگه رو توی ذهنش مرور کرد.

"درمورد ازدواج، خوب فکر کردم"

به نظر میومد پادشاه کمی مشتاق شده بود:

"واقعا؟"

چانیول سر تکون داد و نفس عمیقی کشید تا برای گفتن حرف هاش اماده بشه:

"من با جونمیون ازدواج نمیکنم!"

ابروهای پادشاه کمی به هم نزدیک شدن و اخم کوچیکی روی پیشونیش شکل گرفت:

"این و که هفته ی پیش هم گفته بودی! پیشنهاد بهتری داری؟"

پری جوون سر تکون داد و به چشم های پادشاه خیره شد:

"فکر نمیکنم ازدواج من با جونمیون تاثیری روی وضعیت داشته باشه، باید به چیز بهتری فکر کنیم که جلوی جنگ و بگیره...همونطوری که درخت زندگی بهم گفت، اگه به جنگ ادامه بدیم دنیامون نابود میشه"

وقتی سکوت پادشاه و دید ادامه داد:

"توی سرزمین پدریم، وقتی اختلاف بین دو قبیله زیاد میشده، برای جلوگیری از جنگ تصمیم میگرفتن با یه پیوند ازدواج باهم فامیل بشن و اختلاف هاشون و کنار بزارن"

"منظورت این نیست که...؟"

چانیول بین حرف پدربزرگش پرید:

"اونطور که من میدونم، ازدواج یه پری و شیطان نمیتونه غیرممکن باشه چون فرق زیادی باهم نداریم"

Winged Rabbit / خرگوش بالدار🐰✨ (Completed)Onde histórias criam vida. Descubra agora