پسرکوچیکتر عصبی و حرصی قدم برمیداشت...
بدون سلام کردن به کسی رفت توی اتاقشو درو بست....رفت سمت سرویس بهداشتی اتاقشو چندباری به صورتش اب پاشید....
با صدای باز و بسته شدن اتاقش همینطور که صورتشو با حوله ی عروسکیش خشک میکرد حرف میزد
_یااا...جین هیونگ واقعا امروز حالم بدههه
به محض برداشتن حوله از جلوی چشمش جونگکوکو توی اتاقش دیدو از ترس عقب رفتو خورد به روشویی..
_تووووووو....
جونگکوک کلیدرو توی قفل چرخوندو درو قفل کرد...
_هوم منم..
حوله رو با دقت تا کردو گذاشت سرجاش
_درو چرا قفل میکنی؟...مستر دیوونه...
جونگکوک دو سه دکمه ی بالایی لباسشو باز کردو نشست رو تخت..
_میخوام ببینم مرگت چیه؟..
تهیونگ با بی محلی شروع کرد شونه کردن موهاش
_مرگه من چیه؟...مرگ من توییییی!
صدای پوزخند جونگکوکو شنید...
_اها....فقط من نمیدونم اون پسر معصوم و حرف گوش کن و ترسو یهو کجا رفت..؟؟
تهیونگ چشماشو توی حدقه چرخوندو شونه ی توی دستشو کنار گذاشت...رفتو با عشوه نشست روی پای جونگکوک و انگشتای کشیدشو روی سیب گلوی جونگکوک کشید
_هنوزم همونم مستر...فقط برای تو مثل وحشیام..
بعدم در کسر ثانیه مودشو عوض کرد و از روی پای کوک بلند شد
_همینه که هست...
جونگکوک جدیدا پی برده بود اون یه هورنی کوچولوی بدبویه....
جونگکوک لبخند شیطانی زد._اهااا...که برای من اینجوری...حالا چون دیشب به اندازه ی کافی تقاص زبون درازیاتو دادی...اینبار ازت میگذرم...
بلند شدو از پشت خودشو به تهیونگ چسبوندو نگاهشون از توی اینه به هم قفل شد
_ولی....دفعه ی بد توی بدترین حالت تنبیه میشی!
تهیونگ توی بغل کوک چرخیدو لبخند فیکی زدو دستشو روی صورت جونگکوک گذاشتو یه نوازش کردو بعد یه چک خیلی اروم خوابوند تو گوش کوک..
_اینم برای تو مستر....حالا تشریفتو ببر بیرون..
جونگکوک که از کار تهیونگ منگ بود اخمی روی صورتش نشست چنگی به بوت خوش فرم پسر زد
_پسره ی گستاخ..
تهیونگ شوکه از حرکت جونگکوک نالید
_هییییی...اینکارتونو اصلاااا دوست نداشتم مسترجئون...همونطور که طبق دستوراتتون بود میخوام فاصلمو باهات رعایت کنم..
KAMU SEDANG MEMBACA
Mafia!
Fiksi Penggemarاون همیشه کلمه ی انتقامو توی خشاب کُلتش حمل میکنه.... ولی من قسم میخورم که عاشقش کنم... ژانر: mafia, Drama, smut... کاپل: kookv، Namjin ❌دارای صحنه' محدودیت سنی❌