part 52

2K 302 161
                                    

با باز شدن در اتاق و دیدن تهیونگ با اون سر و وضع نامناسب و بوی الکلی که بینیشو قلقلک میداد قلبش آتیش گرفت...
از سرجاش بلند شدو با غرش عصبی که به زور کنترل میشد حرفش رو توی صورت تهیونگ کوبوند..

_درو ببند..

تهیونگ  موقعیتو درک نمیکرد...پوزخندی زد

_نمیبندم..

جونگکوک با دو قدم خودش رو به در دسوندو با یه حرکت محکم درو بست که صداش باعث شد تهیونگ تکون ریزی بخوره..

_وقتی یه زری میزنم گوش بده...کجا بودی؟

تهیونگ چسبید به دیوار

_یجایی بودم دیگه...چته جونگکوک؟

جونگکوک تو صورت تهیونگ حرف میزد

_گفتم کجا بودی تهیونگ؟..ساعت چنده؟این موقع شب باید تو کوچه خیابون باشی؟..

تهیونگ حالیش نبود داره چیکار میکنه و گفت...

_گی...بار...بودم..!

جونگکوک با چشمای درشت شدنش خیره شد تو چشمای  پسر

_گی بار بودی عوضی؟؟..فکر نمیکردم عشقم هرزه باشه!

تهیونگ لبش رو گاز گرفت

_به من گفتی هرزه؟...

جونگکوک سری تکون داد

_اره...بهت گفتم هرزه...چون هستی....الان که صدای 
ناله هاتو همه شنیدن میفهمی چه غلطی کردی..

تهیونگ میخواست خودش رو از بین دیوار و بدن جونگکوک نجات بده اما شدنی نبود...
جونگکوک اینبار هیچ شوخی سرش نبودو مچ دست پسرو گرفت..پرتش کرد رو تخت..
تهیونگ یواش خواست بلند شه...جونگکوک درو قفل کرد و با خشمی که از درونش شعله ور بود لباس تهیونگ رو توی تنش پاره کرد...
شلوار و باکسرشو کامل از پاش بیرون کشید...

_حیف...حیف که هنوز توی وحشیانه بفاک دادنت تردید دارم....لعنتی تو رفتی گی بار؟؟بوی الکل تنت داره دیوونم میکنه...

تهیونگ فقط به جونگکوک نگاه میکرد..
کمربندش رو با زد تهیونگ با حس خطر از سر اینکه فکر کرد جونگکوک قراره با کمربند کتکش بزنه توی خودش جمع شد...
اما به خودش اومدو دستاش رو بسته دید..
جونگکوک توی یه حرکت تهیونگ رو داگ استایل کرد...
روی کمر پسر خم شد...

_اگه جلوی ناله هاتو گرفتی میکشمت تهیونگ..

تهیونگ آب دهنشو قورت دادو به ناچار سر تکون داد...
از روی کمر پسر بلند شد...
اسپنک محکمی به بوت پسر زد...تهیونگ به راحتی به جلو پرتاب میشد...

_اگه بلایی سرت میاوردن چی؟؟هاا؟؟

تمام حرفاش رو با داد میزد...
با تمام قدرتش بوت پسرو اسپنک میکرد...صدای تهیونگ دراومده بود...

Mafia!Where stories live. Discover now