تعداد گیلاس مشروبایی که توی بغل هم خورده بودن از دستشون در رفته بود...
توی عالم مستی سپری میکردن...
بوی خوش عود جاشو به بوی مشروب و سیگار داده بود..
مستانه قهقهه میزدن..از عشق مثال نزدنیشون حرف میزدن..
جونگکوک روی کاناپه دراز کشیده و به سیگارش پک میزد...
تهیونگ روی جونگکوک دراز کشیده بود...
دودی که از بین لبای معشوقه اش خارج میشد رو نگاه میکرد...
با انگشتای کشیده ی خودش دکمه های پیرهن جونگکوک رو باز کردو مستقیما لباشو روی قفسه ی سینه کوک گذاشت..
_هییی...جونگکوکااا..بگو که به زیبایی پارتنرت نیست...هوم؟!بگو عشقم..جونگکوک سیگار رو از لباش فاصله داد
_معلومه دارلینگ...به زیبایی تو نیست...
بعد از شنیدن جواب سرش رو روی تن برهنه ی کوک گذاشت..
_هوووم..اگه...اگه نمیومدی..الان من مال اون دختره بودم...
جونگکوک سیگارش رو به لبه ی میز فشار دادو آتیشش رو خاموش کرد...
تهیونگو روی تنش کشید بالاتر..
چشم تو چشم به همدیگه نگاه میکردن..._غلط میکردی...اونوقت میدیدی چجور اون دختره ی بیچاره رو سیاه بخت میکردم....در ملاعام میکردمت پسره ی بچ..
بعدم زد زیر خنده...
تهیونگ اونقدر مست و بی حواس بود از حرفای کوک خوشش میومد.._جلوی چشماش؟
جونگکوک مک عمیقی به لبای پسر زد
_جلوی چشماش....تا بفهمه صاحب داری...
تهیونگ صورتشو به صورت جونگکوک نزدیک کرد..
_ببوسم...
جونگکوک سرشو کج کرد..
_نمیخوامممم...
پسر اروم خودشو روی پایین تنه ی کوک میکشید.._بوسم کن مستر....
بلند شدو روی پایین تنه ی کوک نشست..
دونه دونه دکمه های پیرهنشو باز کردو حریره تنش رو روی زمین پرت کرد.._تو نخوا...ولی من که میخوام..
جونگکوک کم طاقت به بدن تهیونگ خیره بود..
_سکسی بوی..
حالشون دست خودشون نبود....جونگکوک سر مسخره بازی میخواست پسش بزنه...
پسر کوچیکتر با نگاه های تحریک کنندش با کمربند جونگکوک بازی میکرد.._یااااا....یااااااا....فاک می...
جونگکوک به تن خیس پسر زل زده بود..
_هیش...حرفشم نزن...
پسر اغواگرانه ناله ای سر دادو تمام عضلات کوک رو منقبض کرد..
_اهههههه...کووکک..
جونگکوک ابرویی بالا انداخت...مشروب روی میز رو سر کشیدو خندید...
YOU ARE READING
Mafia!
Fanfictionاون همیشه کلمه ی انتقامو توی خشاب کُلتش حمل میکنه.... ولی من قسم میخورم که عاشقش کنم... ژانر: mafia, Drama, smut... کاپل: kookv، Namjin ❌دارای صحنه' محدودیت سنی❌