part 50

2.1K 305 90
                                    

تعداد گیلاس مشروبایی که توی بغل هم خورده بودن از دستشون در رفته بود...
توی عالم مستی سپری میکردن...
بوی خوش عود جاشو به بوی مشروب و سیگار داده بود..
مستانه قهقهه میزدن..از عشق مثال نزدنیشون حرف میزدن..
جونگکوک روی کاناپه دراز کشیده و به سیگارش پک میزد...
تهیونگ روی جونگکوک دراز کشیده بود...
دودی که از بین لبای معشوقه اش خارج میشد رو نگاه میکرد...
با انگشتای کشیده ی خودش دکمه های پیرهن جونگکوک رو باز کردو مستقیما لباشو روی قفسه ی سینه کوک گذاشت..

_هییی...جونگکوکااا..بگو که به زیبایی پارتنرت نیست...هوم؟!بگو عشقم..

جونگکوک سیگار رو از لباش فاصله داد

_معلومه دارلینگ...به زیبایی تو نیست...

بعد از شنیدن جواب سرش رو روی تن برهنه ی کوک گذاشت..

_هوووم..اگه...اگه نمیومدی..الان من مال اون دختره بودم...

جونگکوک سیگارش رو به لبه ی میز فشار دادو آتیشش رو خاموش کرد...
تهیونگو روی تنش کشید بالاتر..
چشم تو چشم به همدیگه نگاه میکردن...

_غلط میکردی...اونوقت میدیدی چجور اون دختره ی بیچاره رو سیاه بخت میکردم....در ملاعام میکردمت پسره ی بچ..

بعدم زد زیر خنده...
تهیونگ اونقدر مست و بی حواس بود از حرفای کوک خوشش میومد..

_جلوی چشماش؟

جونگکوک مک عمیقی به لبای پسر زد

_جلوی چشماش....تا بفهمه صاحب داری...

تهیونگ صورتشو به صورت جونگکوک نزدیک کرد..

_ببوسم...

جونگکوک سرشو کج کرد..

_نمیخوامممم...

پسر اروم خودشو روی پایین تنه ی کوک میکشید..

_بوسم کن مستر....

بلند شدو روی پایین تنه ی کوک نشست..
دونه دونه دکمه های پیرهنشو باز کردو حریره تنش رو روی زمین پرت کرد..

_تو نخوا...ولی من که میخوام..

جونگکوک کم طاقت به بدن تهیونگ خیره بود..

_سکسی بوی..

حالشون دست خودشون نبود....جونگکوک سر مسخره بازی میخواست پسش بزنه...
پسر کوچیکتر با نگاه های تحریک کنندش با کمربند جونگکوک بازی میکرد..

_یااااا....یااااااا....فاک می...

جونگکوک به تن خیس پسر زل زده بود..

_هیش...حرفشم نزن...

پسر اغواگرانه ناله ای سر دادو تمام عضلات کوک رو منقبض کرد..

_اهههههه...کووکک..

جونگکوک ابرویی بالا انداخت...مشروب روی میز رو سر کشیدو خندید...

Mafia!Where stories live. Discover now