part 32

2.3K 347 103
                                    

*کاور شخصا نشون دهنده ی حال و هوای تهیونگه*:))))

موهای مرد رو از پشت کشیدو خم شد...در گوشش نجوا کرد

_اون رئیس از خودت آشغال تر کجاست؟

مرد با ترس سر تکون داد

_ن..نمیدونم هیچی نمیدونم!

دست جونگکوک محکمتر مشت شد

_نمیدونی؟یا خودتی زدی به نفهمی؟

مرد پاهاشو روی زمین کشید

_نمیدونم باور کن نمیدونم کجاست!

پوزخندی زد

_باور کنم؟باور کنم تو یه دروغگوی پست فطرت
نیستی؟

مرد خون آبه ای که توی دهنش بودو به زور قورت داد

_آخرین بار....ر...رئیس کیم رو گ...گاراژ ج..جنوبی دیدم...د..دیگه نمیدونم...کجا رفت!

نامجون محکم توی پای مرد کوبید

_منو میشناسی؟نگام کن منو میشناسی؟

مرد چشماشو رو به نامجون گرفت..

_م..میشناسم...ن..نامجون شی!

نامجون ابرویی بالا انداخت

_پس میدونی ادمیم که اگه به جواب نرسم اونقدر طرف مقابلم رو میزنم تا همونجور که داره جون میده اعتراف کنه!

مرد سرفه ای کرد

_چ..چرا داری...به رئیس کیم خیانت میکنی؟

نامجون به جونگکوکی که با اخم بهش خیره بود نگاه کردو بعد نگاهشو به مرد داد

_چون دلم میخواد.....خیر انچنانی از برادر عوضیم ندیدم!

جونگکوک موهای مرد رو محکمتر کشیدو باعث شد سر مرد بیشتر به عقب پرتاب شه

_زر الکی نزن برا من....جواب سوالمو بده کیم کی از گاراژ جنوبی فرار کرد...؟؟؟

مردبه زور نفس میکشید

_ن..نمیگم!

جونگکوک دندوناشو عصبی روی هم فشار داد

_پس میدونی...نمیکشمت..الان اصلا نمیکشمت ولی دلت میخواد یه گلوله توی پات حروم کنم تا از دردش جون بدی؟هوم؟

مرد همچنان سکوت کرده بود...

نامجون تیغ کوچیکی که توی دستش بودو نزدیک صورت مرد برد

_به جئون میگی چه خبره؟یا یه یادگاری رو صورتت بجا بزارم؟

مرد به نوک تیز تیغ زل زده بود...
جونگکوک ضربه ی محکمی توی پهلوی مرد زد و صدای نالشو درآورد..

_نظرت درباره ی یه اعتراف چیه؟سگم نکن مرتیکه!

مرد یاد حرف کیم افتاد "هرچقدر کتک خوردی دهنتو باز نمیکنی وگرنه زن و بچتو میکشم! "

Mafia!Where stories live. Discover now