Introduction

1.7K 165 22
                                    

سلام!
برای بی حوصله ها: این صرفا یه فیک نامجینه که خط داستانیش کمی کنده و به شدت به اشخاصی که دنبال یه فیک با یه رابطه‌ی تقریبا واقعی می‌گردن، توصیه میشه. پارت‌ها کوتاهن پس حداقل تا پارت بیست بهش فرصت بدید تا نظرتون رو جلب کنه.

برای رفقام: برای کسایی که همیشه مقدمه‌هام رو خوندن یه سخرانی از جنس سکوت می‌ذارم و به جدیدها خوشامد میگم؛ میگن کتابی که هیچ وقت از توی قفسه برداشته نشه، هیچ وقت هم به فروش نمی‌رسه پس خوشحالم که دارین این مقدمه رو می‌خونین.

در ابتدا ممنونم که داستان‌هام رو دنبال می‌کنید و فراموشتون نمیشه به بقیه معرفیشون کنید؛ این کار لطف صمیمانه‌اتون رو نشون میده. خصوصا توی فضای واتپد که به اشتراک گذاری راحت‌تر هم شده.

می‌دونم صرفا خوندن ژانر دیگه کفایت نمی‌کنه تشخیص بدین چه فیکی مناسبتونه برای همین می‌خوام یکم از نوشتار داستان بگم.
تمرکزم روی مفاهیمه و ازتون می‌خوام دنبال اتفاقات هیجان انگیز و پیچیده نباشید؛ شاید در طول داستان با یه سری کلیشه مواجه بشید که از عمد تصمیم به نوشتنشون گرفتم اما در عین حال قراره شاهد یه سری هنجارشکنی هم باشید که بهتر دنیای واقعیت رو به تصویر کشیده. اگه بخوام این اثرم رو نقد کنم، شاید به "سادگی توصیفات" بپردازم اما طی این چند سال متوجه شدم توصیفات پیچیده وقتی به کار میان که داستان از بنیه مال ذهن نویسنده باشه.

و اما... شاید چیزی که من نوشتم به هیچ عنوان باعث نشه شما یاد کره‌ی جنوبی بیافتین؛ بیشتر اینطوری به نظر میاد که "آنسان" -محل تولد جین- یه شهر متروک و خالی از سکنه‌ست که یه عده جوون بی خانمان توش زندگی می‌کنن و هیچ ربطی به کره و تصورات شما نداره... خب من از این خبر ندارم. اینترنت همیشه پر از عکسای دهن پر کن و پر از افکته. بیاید این بار وجه‌ای از شهر رو ببینیم که بهمون نشون ندادن. من توصیفاتش رو چند درجه تیره‌تر انجام دادم چون داستان از زبان اول شخص بیان میشه و مجبور بودم دیدگاه اون فرد رو بیان کنم. به علاوه... امیدوار بودم با اینکارم اون کشور نسبت به چیزی که توی ذهنتون می‌گذره واقعی‌تر بشه.

و حالا توضیحاتم راجع به آپ... پارت‌ها هزارکلمه تا هزار و پونصد کلمه‌ان. اما پارت آماده زیاد توی دست و بالم هست و بسته به بازخورد، ممکنه حتی گاهی دو روز پشت سر هم آپ داشته باشیم. حالا منظورم از بازخورد چیه؟ یعنی اگه سه نفر خواننده دارم، سه خواننده‌ی مشتاق دارم.

هر پنج پارت یک بار، یه سری فکت از داستان آپلود می‌کنم که شما هم در جریان روند نوشتن قرار بگیرید؛ تا جایی که بتونم پاسخگوی کامنت‌ها هستم و بابتش تشکر می‌کنم اما بدونید اگه نبودم بدین معنی نیست که نمی‌خونم.
در آخر من هر چقدر از میزان قدردانیم بگم، کمه؛ شما نمی‌دونید این قسمت از زندگیم چقدر برای من خاص بوده و هست. ایده که زیاد دارم... اگه حمایتم کنید، مطمئنا هر قسمت از روحم رو توی یه داستان براتون می‌ذارم و به این روند ادامه میدم.

می‌تونید نظراتتون رو-شامل نقد و پیشنهاداتی که ممکنه به قلمم کمک کنن هم میشه- از طریق کامنت‌ها، دایرکت یا قسمت چت پیجم باهام در میون بذارید. اگه اونا به کارتون نیومدن:
چنل تلگرامی آرشیوم : Taesearrow@
که توی دیسکرایپشنش، راه‌های ارتباطی با من رو پیدا میکنید.

امیدوارم ناامید کننده نباشه و از خوندنش لذت ببرید...

Drafted Where stories live. Discover now