Ex Ch.1

269 68 7
                                    

دقیقا نمیدونم این فکتا ممکنه به نزدیک تر شدن شما به داستان کمکی بکنه یا نه اما چند وقت پیش شروع کردم کارای قبلیم رو بخونم تا به نوشتن برگردم و راستش رو بخوایید... خیلی دلتنگشون شدم. به نظرم حیف رسید که هیچ ردی از من توی اون لعنتی‌ ها نبود. تقریبا یادم رفته بود با چه مشقت و بعضا عشقی نوشته شدن بنابراین، درسته که این اکسترا پارتا به درد شما نمیخورن اما به من کمک‌ میکنن بعدها یادم بیاد کی بودم و چی شد.

• در مورد اولین فکت... از اعضای بی تی اس به جز جین، نامجون و جونگکوک، کس دیگه ای داخل فیک نبود. در واقع دوست‌های جین، با شخصیت‌های واقعی‌تر و ملموس‌تری نوشته شده بودن. خب فرق داره میدونید... من از صفر تا صد شخصیت هاشون رو در نظر داشتم و ورود یونگی و تهیونگ مثل یه وصله ی ناجور به نظر میرسید. کلا بهم ریخت و من دیگه نرفتم سمت پردازش دوباره اش. البته دلیل این انتخاب برگشت به اینکه دارم فیکشن مینویسم و خیلی جذاب تره اگه از اسم اعضا استفاده کنم.
هر‌چند که من‌ از اولم قصد نداشتم زیاد بهشون بپردازم اما دلیل اینکه الان -در پارت های اینده مشهود تره- اینقدر گسسته به نظر میان، هم به دیدگاه جین مربوطه و هم اینکه حقیقتا هم از تواناییم خارج بود و هم برای شما اهمیت نداشت اگه بهشون بپردازم. مثل این بود که بخوام داستانم رو طولانی کنم... از اول که دست به نوشتن درفتد زدم هدفم، برگشت به نویسندگی با یه قلم ساده، جملات قابل فهم و تمرکز روی کاپل داستان بود.

• وجود دخترا توی فیک از زمان اولین ویرایش داستان تا حالا، خیلی کمرنگ‌تر شده. دلیلش باید واضح باشه... من هر چی نوشتم توی ذهن شما دو حالت بیشتر پیدا نمیکرد؛ یا دختره خیلی لوسه یا خیلی بی‌تفاوت. منظورمو میگیرین... من تا یه جایی میتونم پیش فرض ها رو تغییر بدم و بیشتر از این از توانم خارج بود. اما‌ همین حضور سوهی و میه (اسم اصلیش مین‌ یه‌جونه که بهش میگن میه) بدجوری دلگرمم میکنه.

• بیشتر جملات داستان با آگاهی قبلی و برنامه نوشته شدن؛ نویسنده‌ها اکثرا میدونن جملات فی البداهه اصولا قشنگ ترن اما درفتد یه روند ربات وارانه داره که بیشترش به جین‌ بر میگرده. دیدگاه ساده و آزرده اش به مسائل خیلی مشهوده و فکر میکنم از پسش بر اومدم.

• از ویرایش و ادیت براتون صحبت نکنم؟ احتمالا میدونید بیشتر از شش یا پنج بار از بنیان خراب کردم و ساختم تا این شده. خواهرم از اول تموم ورژن هاش رو خوند و کمکم کرد تا بهترین شکل رو برای خواننده‌ ها پیدا کنیم (فکر کنم این سخت تره) پس جا داره ازش تشکر کنم.

• با این وضع پارت ها، حدس میزنم پارت های سی تا چهل میشن اولین دیالوگ هایی که توی ذهنم از داستان شکل گرفتن. حقیقتا هنوز نرسیدم به اونجاها ولی به اشتیاق همونا ادامه میدم.

همینجا کامنت بذارین از چی میخواین بدونین... بقیه اش باشه برای هفته‌ی بعد یا بعدتر. اگه پیشنهادی چیزی برای روند اپلود دارین... ولش کن.

Drafted Where stories live. Discover now