«پارت شانزدهم»

232 65 34
                                    

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


با نگرفتن جواب، لبخندش پررنگ تر شد...اون...خونه نیست؟!! پس خودشون دوتا... تنها....؟!!
با لحنی که خندش رو میپوشوند دوباره صدا زد
بک- کیونگسو؟! اوه انگار خونه نیستی....عجیبه....

سهون همینطور که نگاه خریدارانش اطراف رو برانداز میکرد، داخل شد و سری تکون داد
سهون- بنظر میاد از دزدی پول خوبی در میاری...

و بی توجه به چشم غره ی بکهیون، جلوتر اومد . کنارش ایستاد و به کامپیوتر و دم و دستگاه مفصلی که اطراف بود، اشاره کرد
سهون - اون چیه گوشه ی سالن؟

بک سوالش رو بی جواب گذاشت و به سمت راحتی ها اشاره زد
بک -بشین.حتما تشنه ای!

منتظر نموند و به سمت اشپزخونه پا تند کرد اما با دیدن برگه ی یادداشتی که روی یخچال چسبیده شده بود، ابروهاش بالا پرید.
" اگه دوست داشتی به این مهمونی بیا"
متعجب برگه رو کند و نگاهی به پشتش انداخت
"اگه دوست هم نداشتی، بازم بیا"
و ادرسی پایین متن نوشته شده بود!

سهون- پس وکیل دو پیش لرده!

از صدای ناگهانی سهون که از پشت سرش به گوش رسید، از جا پرید و برگشت.بدون اینکه غر بزنه که چرا ترسوندتش، گفت
بک- تو ازکجا میدونی!؟
و متعجب تر ادامه داد
بک- نکنه...توام...

سهون سری تکون داد برگه رو ازش قاپید
سهون- درسته.منم به این ادرس دعوت شدم.میتونی با من بیای...
بک لب هاشو بهم فشورد تا نیشش باز نشه...

به سرعت از کنارش گذشت و همزمان که به سمت اتاق میرفت تا اماده بشه،با لحنی که سعی میکرد از حال درونیش چیزی بروز نده، گفت
بک- هرچی بخوای میتونی از یخچال برداری...من زود اماده میشم..

دیگه نایستاد و به سمت اتاق کیونگسو حمله ور شد.با توجه به تیپ سهون، حتما مهمونی رسمی خواهد بود پس....نیاز به کمد کیونگسو داشت!

درب کمد رو گشود و تند تند کت هارو رد کرد تا مورد مناسبی پیدا کنه . دراخر، کت زغالی رنگ، با پیرهن مشکی ای از کمد بیرون کشید وبه سرعت تن کرد.

بعد از بالا هول دادن موهاش،با لبخندی شیطانی، کراوات طوسی رنگی رو از کمد بیرون کشید و به سالن برگشت.

 𝐇𝐞𝐥𝐥𝐨 𝐝𝐞𝐯𝐢𝐥Where stories live. Discover now