با نگرفتن جواب، لبخندش پررنگ تر شد...اون...خونه نیست؟!! پس خودشون دوتا... تنها....؟!!
با لحنی که خندش رو میپوشوند دوباره صدا زد
بک- کیونگسو؟! اوه انگار خونه نیستی....عجیبه....سهون همینطور که نگاه خریدارانش اطراف رو برانداز میکرد، داخل شد و سری تکون داد
سهون- بنظر میاد از دزدی پول خوبی در میاری...و بی توجه به چشم غره ی بکهیون، جلوتر اومد . کنارش ایستاد و به کامپیوتر و دم و دستگاه مفصلی که اطراف بود، اشاره کرد
سهون - اون چیه گوشه ی سالن؟بک سوالش رو بی جواب گذاشت و به سمت راحتی ها اشاره زد
بک -بشین.حتما تشنه ای!منتظر نموند و به سمت اشپزخونه پا تند کرد اما با دیدن برگه ی یادداشتی که روی یخچال چسبیده شده بود، ابروهاش بالا پرید.
" اگه دوست داشتی به این مهمونی بیا"
متعجب برگه رو کند و نگاهی به پشتش انداخت
"اگه دوست هم نداشتی، بازم بیا"
و ادرسی پایین متن نوشته شده بود!سهون- پس وکیل دو پیش لرده!
از صدای ناگهانی سهون که از پشت سرش به گوش رسید، از جا پرید و برگشت.بدون اینکه غر بزنه که چرا ترسوندتش، گفت
بک- تو ازکجا میدونی!؟
و متعجب تر ادامه داد
بک- نکنه...توام...سهون سری تکون داد برگه رو ازش قاپید
سهون- درسته.منم به این ادرس دعوت شدم.میتونی با من بیای...
بک لب هاشو بهم فشورد تا نیشش باز نشه...به سرعت از کنارش گذشت و همزمان که به سمت اتاق میرفت تا اماده بشه،با لحنی که سعی میکرد از حال درونیش چیزی بروز نده، گفت
بک- هرچی بخوای میتونی از یخچال برداری...من زود اماده میشم..دیگه نایستاد و به سمت اتاق کیونگسو حمله ور شد.با توجه به تیپ سهون، حتما مهمونی رسمی خواهد بود پس....نیاز به کمد کیونگسو داشت!
درب کمد رو گشود و تند تند کت هارو رد کرد تا مورد مناسبی پیدا کنه . دراخر، کت زغالی رنگ، با پیرهن مشکی ای از کمد بیرون کشید وبه سرعت تن کرد.
بعد از بالا هول دادن موهاش،با لبخندی شیطانی، کراوات طوسی رنگی رو از کمد بیرون کشید و به سالن برگشت.
YOU ARE READING
𝐇𝐞𝐥𝐥𝐨 𝐝𝐞𝐯𝐢𝐥
Fanfictionوکیل دو کیونگسو مجبوره برای گرفتن انتقام از کسی که کل زندگیش رو نابود کرده، وارد باندِ غول مافیایی کره جنوبی، یعنی «لرد کیم کای» بشه! اینکه چطور وارد شه و از چه طریقی نابودش کنه،نقشه ایه که خیلی وقته درحال طراحیشه! اما به محض وارد شدن به این جهنم،...