«پارت بیست و نهم»

237 60 25
                                    

‌

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

بک- جونگکوک!! جونگکوک کسیه که با بچه ی میلر تصادف کرد! 

به محض تموم شدن جملش، کیونگ حیرت زده نگاهش رو توی صورت میلر چرخوند تا صحت حرف بک رو تایید کنه و بعد از دیدن فک چفت شده ی اون، اه از نهادش بلند شد!‌

کیونگ- پس برای همینه که  جلو نیومدی...چون  من پل رابطی بودن برای رسیدنت به قاتل فرزندت!

میلر- از اینکه باهوشی خوشم میاد.البته تنها این نیست!

و با چشم های مشتاق جلو اومد دستشو به سر کیونگ کشید

میلر- دزد قاب توی دستم بود.قاتل فرزندم توی چنگم و از همه مهم تر...پرونده ای قطور  برای نابودی پدر مافیا! میتونستم به راحتی سر به نیستت کنم وکیل دو اما....

و چنگی به موهای کیونگ زد و سرش رو به عقب هول داد

میلر- نمیدونستم انقدر با ارزشی...من به تو نیاز دارم مهره ی شانس! از بازیت با سرهنگ حسابی لذت بردم!

کیونگ با خشم سرش و پس کشید و غرید

کیونگ- یالا منو بکش!

صدای زمزمه وارش رو با تمسخر شنید

میلر- از لرد خوشت میاد یا...نکنه از من خوشت نمیاد؟!

کیونگ- از جفتتون نفرت دارم!!!! اما ترجیح میدم با اختیار خودم...برای لرد کار کنم نه با زور  برای تو! پس همین الان منو بکش!!!!

میلر که اصلا از حرف کیونگ خوشش نیومده بود، نیمچه اخمی ما بین ابروهاش نشست وبه سمت بکهیون که تا اون لحظه از حواس پرتش استفاده میکرد و سعی داشت دست هاشو ازاد کنه،  قدم زد

میلر- من که دلم نمیخواد تورو مجبور به کاری کنم... پس شاید دوستت...بتونه تورو راضی کنه!

قبل از اینکه بکهیون زور اخر رو برای باز کردن دستش بزنه، مشت های پیاپی میلر، وحشیانه روی صورتش نشست!
بی توجه به فریاد های پر از عجز کیونگسو، مشت هاش سنگین تر میشد تا جایی که سر بی جونش، رو شونه افتاد

کیونگ که حسابی ترسیده بود، با صدایی که ته مایه ی بغض داشت فریاد زد

کیونگ- بسس کن!!! خواهش میکنم تمومشش کن!!!!

 𝐇𝐞𝐥𝐥𝐨 𝐝𝐞𝐯𝐢𝐥Where stories live. Discover now