وکیل دو کیونگسو مجبوره برای گرفتن انتقام از کسی که کل زندگیش رو نابود کرده، وارد باندِ غول مافیایی کره جنوبی، یعنی «لرد کیم کای» بشه!
اینکه چطور وارد شه و از چه طریقی نابودش کنه،نقشه ایه که خیلی وقته درحال طراحیشه!
اما به محض وارد شدن به این جهنم،...
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
سهون- من فکر میکنم که نباید عجله کنی! هرچی نباشه اون یه زمانی...
با حس لمس پاهای بکهیون، ناگهان لال شد و چشم هاش تغییر سایز داد!!
مثل برق گرفته ها، نگاهی به بک انداخت و بعد از دیدن لبخند پلیدش، هول کرد .
لرد که متوجه ی تغییر رفتار های ناگهانی سهون شده بود!! پرسید
لرد- هی؟! چت شد؟
سهون با تکون دادن پاهاش و لولیدن توی جا، سعی کرد پاهای بکهیون که هی بالا تر میومد رو از خودش جدا کنه و هم زمان صحبتش رو ادامه بده ، تا کسی متوجه ی اغوا شدنش، توسط این موجود پلید نشه
سهون- اوه اره من خوبم...داشتم میگفتم ....
و چند بار دهنش رو باز و بسته کرد اما چیزی خارج نشد.بک که حسابی داشت لذت میبرد، کمی خودش رو جلو تر کشد تا پای کوتاهش، به قسمت های بالاتری بدن سهون برسه
سهون-اممم...هرچی نباشه...یه زمانی..اوم...اوه....
و لبش رو گزید با قدرت بیشتری سعی کرد پای بک رو مهار کنه
لرد- سهون! مشکلت چیه؟! خوبی؟!
جدی بودن صدای لرد و صورت هول کرده سهون، باعث شد بک سرش رو پایین بندازه و اروم بخنده. چهره ی مضطرب جناب سرگرد، عجیب کیوت و بامزه بود!
بلاخره پیشخدمتی که قرار بود کیونگ رو از سرو شام مطلع کنه از پله ها پایین اومد و سهون رو نجات داد. حواس بکهیون به صحبت های خدمتکار پرت شد