«پارت سی و چهارم »

258 67 18
                                    


Hoppla! Dieses Bild entspricht nicht unseren inhaltlichen Richtlinien. Um mit dem Veröffentlichen fortfahren zu können, entferne es bitte oder lade ein anderes Bild hoch.


صدای غرش هادس، همه رو ازجا پروند!
با قدم های بلند جلو اومد و به سمتشون حمله ور شد که سهون از پشت کمرش رو گرفت

سهون- هی هی .اروم باش!!!

اما اون به سیم اخر زده بود و با خشم فریاد میزد

هادس- چطور تونستی این کارو کنی؟! ها؟!! چطور تونستی جونگکوک رو با خودت ببری ؟!!!

همچنان تقلا میکرد که از دست سهون خلاص بشه و به جون لرد بیوفته  اما وقتی میدید کاری از دستش بر نمیاد، تنها صدای فریاد هاش  بیشتر اوج میگرفت

هادس- اگه بلایی سرش میومد؟!!! اگه بلایی سرش میومد  میخواستی چه غلطی کنی عوضی؟!!

لرد با خونسردی نگاهش رو از صورت برافروخته ی هادس گرفت و به لب های گزیده ی شده ی  کوک داد. انگار که واکنش اون، براش جذاب تر بود!
هادس هر لحظه بیشتر عصبی میشد و همگی هاج و واج بهش خیره بودن تا اینکه صدای  فریاد کوک، برای بار دوم همه رو از جا پروند

کوک- بسه  هادس!!

شرم زده نیم نگاهی به چشم های خسته ی لرد انداخت و دوبار تهیونگ رو مخاطب قرار داد

کوک- بس کن! جایگاه خودت رو بدون! اینکه من کجا میرم و چیکار میکنم، به تو هیچ ربطی نداره! اینکه من کجا باشم، به خواست خودم و اراده ی رئیسمه!

انگار که ابی سرد، اتیش درون تهیونگ رو خاموش کرد....
اروم و وا رفته ایستاد. در کسری از ثانیه چشم هاش تهی شد و نیمچه لبخندی گوشه ی لبش نشست. نگاهی به تمام افرادی که حاظر بودن انداخت و سری تکون داد

هادس- به من مربوط نیست...

سهون و بکهیون که تا اون لحظه میدونستن تهیونگ چقدر بی تابی کرده، دلشون به حالش سوخت و درمونده نگاهی بین هم رد و بدل کردن اما تهیونگ اجازه صحبت به کسی رو نداد و بلافاصله ادامه داد

هادس-این لحظه ، خوب یادت بمونه...از الان ملاحضه رو میذارم کنار !! دیگه تهیونگی در کار نیست و تو چهره ی واقعی  رئیس خانواده ی هادس رو میبینی!

و سرش رو بالا تر اورد و  لرد رو مخاطب قرار داد

هادس- قسم میخورم که اتیش سوزی بعدی رو...خودم شروع کنم!باید نگرانی رو با تک تک سلول های بدنت حس کنی!
و تهدید وار نگاهی به جمع انداخت و به سرعت به سمت افراد و ماشینش پا تند کرد!!!



 𝐇𝐞𝐥𝐥𝐨 𝐝𝐞𝐯𝐢𝐥Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt