در طول مسیر با خودش فکر میکرد که ادمی به محتاطی لرد، که حتی اجازه نمیده کسی مسیر عمارتش رو پیدا کنه، چرا الان...باید از اون بخواد که همراهش به زیر زمین عمارت بره؟!
تا جایی که به یاد میاورد ، زیرزمین عمارت جزو مکان هایی بود که ورود بهش غدغن شد و همون روز های اول، این رو هم لرد و هم نگهبان ها بهش گوش زد کرده بودن! اما حالا....مقصدشون دقیقا همونجاست البته که با همراهی خوده صاحب عمارت!
این یعنی....بهش اعتماد کرده؟!
قبل از اینکه لبخند رضایتی گوشه ی لبش بشینه، حس مزخرف عذاب وجدان تمام وجودش رو فرا گرفت.
این مرد...لرد کبیر....کسی که هزاران نفر تنها اسمش رو شنیدن و هیچکدوم موفق به ملاقاتش نشدن....بهش اعتماد کرده بود ....و اون قصد داشت از اعتمادش سواستفاده کنه و بهش ضربه بزنه....
با همکاری با سرگرد اوه سهون؟!اگر یک ماه قبل بود، پیشنهاد سهون یک برگ برنده به حساب میومد اما الان....با احساسی که از قلبش ریشه دوونده بود و داشت تمام وجودش رو پر میکرد، چطور میتونست به اتفاقاتی که شروع این ضربه و انتقام بود فکر کنه؟!
پس خودش چی....زندگی خودش؟! اینده ای که نابود شد...خانواده ای که از دست داد....پدری که ...باعث مرگش شد.....
این 5 سال فکر و خیال کشتن لرد چی؟! همش....هیچ؟!
با ضربه ی محکمی که به سرش خورد، از فکر به بیرون پرت شد و ناله ی کوتاهی کرد.
حواسش رو جمع کرد وقتی متوجه شد که به کمر لرد ، که جلوتر حرکت میکرد برخورد کرده ، از خجالت لبش رو گزید!
اونقدر درگیر افکارش بود که نفهمید کی و چطور وارد تونل سرد و تاریک شده بودن!
لرد برگشت و از گوشه ی چشم نیم نگاهی بهش انداخت و بعد در کمال ناباوری عقب اومد و کنارش قرار گرفت!صدای بم و زمزمه وارش، یکی از دلایلی بود که نمیذاشت کیونگ دوباره توی افکارش غرق بشه
لرد-اینجا تاریکه بهتره مراقب باشی.اگر حس کردی ممکنه بیوفتی، بازوم و بگیر.
کیونگ با چشم های گرد شد نگاش کرد.سپاسگزار بود که تاریکی تونل، اجازه ی دیدن صورت گلگون شدش رو نمیداد...وگرنه همینجا...در همین نقطه ،طبل رسواییش به صدا در میومد!
YOU ARE READING
𝐇𝐞𝐥𝐥𝐨 𝐝𝐞𝐯𝐢𝐥
Fanfictionوکیل دو کیونگسو مجبوره برای گرفتن انتقام از کسی که کل زندگیش رو نابود کرده، وارد باندِ غول مافیایی کره جنوبی، یعنی «لرد کیم کای» بشه! اینکه چطور وارد شه و از چه طریقی نابودش کنه،نقشه ایه که خیلی وقته درحال طراحیشه! اما به محض وارد شدن به این جهنم،...