«پارت چهل و پنجم»

294 70 29
                                    


‌‌

ओह! यह छवि हमारे सामग्री दिशानिर्देशों का पालन नहीं करती है। प्रकाशन जारी रखने के लिए, कृपया इसे हटा दें या कोई भिन्न छवि अपलोड करें।


‌لرد- آفرین پسر خوب!

قبل از اینکه با پاهای شل، پخش زمین بشه، دست های قدرتمند لرد، کمرش رو گرفت و به خودش نزدیک کرد.

دیگه جونی نداشت...حالش دست کمی  از لئویی که کتک خورده ، نبود.
چشم هاش تار شد و اسلحه از دستش افتاد.

تقریبا هیچی از خروجشون از سالن و بیرون اومدن تونل نفهمید و تنها  خودش رو به لرد سپرد.زمانی به خودش اومد که  روی راحتی های سالن، لیوانی به دستش داد و مجبورش کرد جرعه ای  ازش بنوشه!

از شیرینی بیش از اندازه ی محتوای لیوان، به سرفه افتاد و چهرش در هم رفت.لرد به ارومی کمرش رو مالید

لرد – خوبی؟!

با عصبانیت دستش رو پس زد

کیونگ- چرا اینکار و کردی!؟ فکر میکنی نمیتونم شلیک کنم؟! چرا اسلحه خالی رو بهم دادی؟!

لرد لیوان رو ازش گرفت و مقابلش، روی میز نشست.زانو های لرزون کیونگ رو بین پاهاش گرفت و خودش رو جلو تر کشید

لرد-فقط میخواستم مطمئن بشم...

شاکی غر زد

کیونگ- از چی؟! از چی مطمئن بشی؟!

لیوان رو به سمتش گرفت و با نیمچه لبخندی جواب داد

لرد- از اینکه حالا جزوی از خانوادمی یا ...نه!

مبهوت بهش چشم دوخت...این...یک امتحان بود؟! نتیجه چی میشد؟! قبول شد و یا....

حالش بی اختیار دگرگون شد

مردد پرسید
کیونگ-حالا...جزوی از این خانوادم ؟!!

گوشه ی لب لرد به نیش خندی کش اومد.به جای دادن جواب، لیوان رو مقابلش گرفت.همین که کیونگ خواست لیوان رو ازش بگیره، دستش  رو عقب کشید!

با اشاره ی چشم هاش، ازش خواست جلو بیاد و اجازه بده خودش کمک کنه تا محتوای لیوان رو سر بکشه!

کیونگ که سر از کار های اون در نمیاورد، با گیجی جلو رفت و از دست های اون، چند جرعه رو نوشید.در حین سر کشیدن محتوا، نگاهش توی صورت لرد میچرخید و به دنبال جواب بود اما ....چیزی دست گیرش نمیشد!!

 𝐇𝐞𝐥𝐥𝐨 𝐝𝐞𝐯𝐢𝐥जहाँ कहानियाँ रहती हैं। अभी खोजें