شک زده برگشت و با دیدن چهره ی سرد لرد، ناخداگاه پوزخندی روی لبش نشست!
لردبی توجه به کیونگ، مخاطبش رو میلر قرار داد
لرد- جناب میلر...از لئو خبری دارید؟!
«چقدر سوال مسخره و بدموقه ای!! »
کیونگ در دلش زمزمه کرد و با تاسف سری تکون داد!میلر که توقع این سوال رو نداشت، به تک خنده ای بسنده کرد
میلر- متاسفم جناب لرد.من و لئو خیلی باهم صمیمی نیستیم!
لرد دستشو پشت کمرش قلاب کرد و با بیخیالی زمزمه کرد
لرد- پس بهتره...خیلی زود این اتفاق بیوفته...
میلر نگاه گیجش رو بین اون دو چرخوند
میلر- متوجه نمیشم...
لرد با پوزخندی شیطانی جواب داد
لرد- ممکنه در چند روز اینده دیگه فرصت صمیمی شدن باهاش رو نداشته باشی...
چشم های میلر از تعجب گرد شد که کیونگ هول کرده تعظیمی به میلر کرد و بعد از گرفتن بازوی لرد، اون رو با خودش به گوشه ای دیگه کشوند!
شاکی غر زد
کیونگ- این کار یعنی چی؟!!چرا میلر رو با کشتن لئو تهدید میکنی؟!؟ مگه اون خیانت کرده؟!
دست لرد با خشم پشت گردنش رو چنگ زد !
اون رو به سمت خودش کشید . از فاصله ی نزدیکی، توی صورتش غریدلرد- هرگز مقابل خانوادت، طرف فرد دیگه ای رو نگیر!!!
کیونگ با شتاب دستش رو پس زد.شمشیر و از رو بسته بود و هیچ جوره نمیتونست کمی ملایم تر رفتارکنه
کیونگ- انگار قرارمون رو فراموش کردی جناب لرد! من...جزو این....خانواده نیستم!!! من تنها وکیل و همکار شمام!
اما صدای زمزمه وار لرد که از هزار فریاد ترسناک تر بود، از حرفی که زد، پشیمونش کرد
لرد- خوب گوش کن ببین چی میگم بچه.اینکه بین ما چه قول و قرار هایی هست...فقط توی خانواده ی ما میمونه!
اون بیرون...هیچکدوم از این ادمایی که میبینی، نمیدونن که تو تنها برای من یه وکیل ساده ای!
فکر میکنن جزوی از این خانواده ی عظیم لردی! رفتار...حرف ها و هر کوفت دیگه ای از تو... به عنوان عضوی از خانواده ی من،زیر ذره بینه!
CZYTASZ
𝐇𝐞𝐥𝐥𝐨 𝐝𝐞𝐯𝐢𝐥
Fanfictionوکیل دو کیونگسو مجبوره برای گرفتن انتقام از کسی که کل زندگیش رو نابود کرده، وارد باندِ غول مافیایی کره جنوبی، یعنی «لرد کیم کای» بشه! اینکه چطور وارد شه و از چه طریقی نابودش کنه،نقشه ایه که خیلی وقته درحال طراحیشه! اما به محض وارد شدن به این جهنم،...