«پارت شصت»

160 45 59
                                    


‌با چشم های گرد شده به صورت شیطون تهیونگ خیره شدتهیونگ-از چی فرار میکنی!؟

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

‌با چشم های گرد شده به صورت شیطون تهیونگ خیره شد
تهیونگ-از چی فرار میکنی!؟

چی باید میگفت؟! به اینکه تمام فکر و ذکرم شده رابطه  و خوابیدن با تو!؟ اونقدر جذابی که بیشتر از این نمیتونم تحمل کنم و میخوام هر لحظه لمست کنم؟!

خودش هم از افکار کثیفش شرم کرد و لبش رو گزید.توجه تهیونگ به لب های کوک جلب شد و برای شکارشون خودش رو جلو کشید که کوک بر خلاف میلش، دستش رو روی شونش گذاشت و متوقفش کرد.

وقتی چشم های تهیونگ پر از سوال شدن، خجالت زده اشاره ای به منشی کیم زد که سعی داشت  در مقابل صحنه ی پیش روش خودش رو کنترل کنه و لبخند نزنه!

تهیونگ از رفتار های این موجود کوچیک که حسابی وجه ی خجالتی بودنش رو به نمایش میذاشت، اروم خندید.برگشت و با نگاهی به منشی کیم فهموند که به سرعت  موقعیت رو ترک  کنه و اون هم درنگ نکرد و بعد از تعظیمی، سریع از سالن خارج شد.

فشار دستش رو دور کمر کوک بیشتر کرد وبهش یاداوری کرد تا بهش نگاه کنه چون کار نیمه تمومی داشتن!
زیر نگاه های پر از نیاز جونگکوک، برای بلعیدن اون لب های خواستنی پیش قدم شد. چیزی به لمس لب هاش نمونده بود که صدای زنگ گوشیش، کفرش روبالا اورد!
بی اختیار فحشی داد و بعد از بیرون کشیدن گوشیش از جیب شلوارش، نیم نگاهی به صفحه انداخت.اما به قدری دیدن اسم، متعجبش کرد که نتونست بیخیال تماس بشه.
به سرعت تماس رو وصل کرد

تهیونگ- سهون! زودتر بگو که اشتباه گرفتی و قطع کن!

ابرو های کوک بالا پرید. واقعاسهون پشت خط بود؟! بی اختیار دلشوره ای عجیب به یقش چنگ انداخت‌.
چشم های تهیونگ که پر از تعجب شد و حالش رو بدتر کرد.

تهیونگ- باشه....صبر کن!

و تلفن رو به سمت کوک گرفت.به سرعت تلفن رو ازش قاپید و جواب داد

کوک- سهون!

صدای خستش توی گوشش پیچید
سهون- کوک...از خونه ی هادس جم نخور .متوجه ای؟! هرجا میری مطمئن شو که همراهته!

بانگرانی نیم نگاهی به چشم های همچنان متعجب تهیونگ انداخت و گفت

کوک- چیشده سهون؟ چه اتفاقی افتاد!؟!

 𝐇𝐞𝐥𝐥𝐨 𝐝𝐞𝐯𝐢𝐥Where stories live. Discover now