وکیل دو کیونگسو مجبوره برای گرفتن انتقام از کسی که کل زندگیش رو نابود کرده، وارد باندِ غول مافیایی کره جنوبی، یعنی «لرد کیم کای» بشه!
اینکه چطور وارد شه و از چه طریقی نابودش کنه،نقشه ایه که خیلی وقته درحال طراحیشه!
اما به محض وارد شدن به این جهنم،...
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
🔞
بک- من بهت نیاز دارم....سرگرد!
لبش رو گزید! بیشتر از این نمیتونست مقاومت کنه!
نمیتونست انکار کنه که خودش هم خیلی وقته به این پسر بچه ی شیطون نیاز داره!!
در یک تصمیم انی، چرخید و بک رو زیر خودش اسیر کرد.نگاهش رو به تک تک اجزای صورتش چرخوند.موهای ابریشمیش که شلخته روی پیشونیش ریخته بود، چشم های پر از خواهشش، صورت برفی و براقش و لب هایی که تمام وجودش، فریاد خواستنشون رو میزد...
انگشت هاش رو، لا به لای انگشت های ظریفش قفل کرد و اون رو به ارومی بالای سرش نگه داشت. دست ازادش رو نوازش گونه، از روی گردنش حرکت داد و روی ترقوش متوقفش کرد.
با خودش فکر کرد که چطور تا به امروز، تونسته جلوی خودش رو بگیره....اما به هیچ نتیجه ای نرسید!
حال درگرگون و اشوفته ای که گلوش رو میفشورد، براش تازگی داشت. اشتیاقی که برای خواستن و تصاحبش داشت، حسابی تحریکش میکرد.
بزاق دهنش رو به سختی قورت داد و همینطور که نگاه خیرش همچنان اجزای صورتش رو میکاوید، زمزمه کرد
سهون- من...بد توی دردسر افتادم....
وقتی چشم های سوالی و خمارش رو دید، ادامه داد
سهون-فکر نمیکنم بتونم هیچوقت این صحنه رو فراموش کنم...
لب های گیلاس مانند بکهیون به خنده ای کش اومد که درنگ نکرد و مثل ببری گرسنه به شکارش حمله ور شد.
با ولع لب های خوش طعمش رو به دندون گرفت و با تمام وجود مکید.از طعم نابش شگفت زده شد و زبونش رو توی دهنش برد و جا به جای دهنش رو مزه کرد.
صدای ناله های ریز و اروم بکهیون که توی دهنش خفه میشد، وسوسه انگیز ترین صدایی بود که شنیده! بدنش شل شد و روی تن ظریفش قرار گفت. پای بکهیون با شیطنت وسط پاهای سهون قرار گرفت و فشاری به دی*کش وارد کرد.
ناله ی سهون همراه با اخمی رها شد. ازش فاصله گرفت و بعد از اینکه از لب های ورم کردش لذت برد، به چشم های خواستنیش خیره شد