13_هوسوک

82 29 1
                                    

حرف زدن درباره کیم سوکجین در برابر نامجون، ممنوع نبود اما از آن کار هایی بود که باعث میشد همه معذب شوند.

نامجون در دورهمی های دانشگاه و دوستانش شرکت نمیکرد مگر در بعضی مواقع. یک سال مرخصی گرفته بود و باز برگشته بود تا درسش را تمام کند. تا جایی که میدانست کیم سوکجین هم در همان دانشگاه درس خوانده بود. هنرهای تجسمی..

پس بچه های دانشکده معماری او را میشناختند. مخصوصا اینکه (کیم سوکجین، با پسرِ رئیس دانشگاه قرار میگذارد) موضوع داغی بود.

نامجون روحش هم خبر نداشت که همه درباره شان میدانند. فقط خودش بود که از هیچ چیز خبر نداشت.

امیدوار بود شانس بیاورد و دوستش، هوسوک از از او خبری داشته باشد یا بتواند خبری گیر بیاورد. قبل از آن اتفاق، انگار هوسوک صمیمی ترین دوستش بود. نمیدانست هوسوک تقریبا همه چیز را درباره جین میداند.

اولین چیزی که در جواب سوالش از هوسوک شنید، سکوت بود. باید به او حق میداد اما در واقع چیزی را درک نمیکرد. نمیدانست که هوسوک با شنیدن اسم او، بغض میکند و جوابش را نمیدهد.

"رفت فرانسه"

**********

You've Forgotten Me [NamJin] [Completed]Where stories live. Discover now