جه هی جیغ کشید و تهیونگ دستش را روی دهان او گذاشت تا ساکتش کند.
جین از آینه جلوی ماشین، عقب را نگاه کرد. هردو مثل آدم های متمدن روی صندلی نشسته بودند. کافی بود نگاهش را از آنها بگیرد تا دوباره مثل موش و گربه به جان همدیگر بیفتند.
"از تهیونگ انتظاری ندارم ولی جه هیا.. تو پنج سالته. نباید تهیونگی اوپا رو آدم کنی؟" جین گفت و دوباره نگاهش را به مسیر دوخت.
"هیونگ" تهیونگ شکایت کرد.
"آروم. جونگ کوکی اوپا خوابیده" جه هی گفت و انگشت اشاره اش را روی لب های تهیونگ گذاشت.
تهیونگ به او چشم غره ای رفت و در جواب هم چشم غره ای دریافت کرد. انگار جه هی تمام اینکار ها را از تهیونگ یاد گرفته بود. کپی برابر اصل!
کل مسیر را دو نفرشان داشتند دعوا میکردند و جونگ کوک هم که بالاخره بیدار شده بود، با جه هی در یک تیم قرار گرفت و بر علیه تهیونگ شد. همانطور که انتظار میرفت.
"جینی اوپا. موبایلت داره زنگ میخوره" جه هی از آن عقب گفت. جین موبایلش را به او داده بود تا بازی کند و حوصله اش سر نرود. شاید هم دلیلش این بود که او را فقط (کمی) از دست تهیونگ نجات دهد. البته که فایده ای نداشت. با وجود تهیونگ و جونگ کوک در ماشین، مگر میشد این بچه توجهی به موبایل داشته باشد حالا هرچقدر هم که بازی های جذابی داشت.
"خودت جواب بده جه هیا. دارم رانندگی میکنم" جین جواب داد و حواسش را روی مسیر متمرکز کرد.
**********
من عاشق رابطه جه هی با تهیونگم🐥🫡
شما جه هی و دوست دارین؟
![](https://img.wattpad.com/cover/346420064-288-k521477.jpg)
YOU ARE READING
You've Forgotten Me [NamJin] [Completed]
Fanfictionجین بی حرکت ماند و نامجون، تخت را دور زد. طرف دیگر نشست و خودش را به او نزدیکتر کرد. کمی خم شد تا صورتش را ببیند. البته که خودش را به خواب زده بود. نامجون میدانست. به بالشهای روی تخت تکیه کرد و اجازه داد پسر بزرگتر تصور کند که متوجهش نشده است. "...