14_سئول

85 30 1
                                    

فرصت آن را نداشت که در هوای کره نفس بکشد، آسمان را نگاه کند و به اینکه روی چه زمینی پا میگذارد، توجه کند. چمدانش را در کمدهای فرودگاه گذاشت و با یک تاکسی، مستقیما به همان بیمارستانی رفت که جونگ کوک گفته بود.

در راه حتی بیرون از ماشین را نگاه نمیکرد که شهر را ببیند. فقط سرش را پایین انداخته بود و پوست اطراف ناخن هایش را میکند. در ذهنش (نباید به اینجا وابسته بشم) میگذشت.

کرایه تاکسی را هرچقدر که بود، حساب کرد و منتظر نماند بقیه پولش را بگیرد. در بیمارستان شلوغ، پشت میز اطلاعات ایستاد و اسم کیم تهیونگ را گفت.

آنقدر پریشان بود که مسئول اطلاعات فرصت نکرد بخاطر چهره زیبایش به او خیره شود و در دل تحسینش کند. شماره اتاق را گفت و توجهی به اینکه فرد مقابلش چه نسبتی با بیمار دارد، نکرد. امنیت بیمارستان چقدر خوب بود!

قدم های سریعی که جین برمیداشت، بی شباهت به دویدن نبودند. در اتاق نیمه باز بود. آن را با احتیاط کنار زد و متوقف شد.

"هیونگ. گفتی پرتقال نمیخوری و سیب میخوای. الان برات سیب اوردم چرا فقط نمیخوری و ولم نمیکنی؟" جونگ کوک عصبی بشقاب را روی پاهای تهیونگ انداخت و چرخید.

هردو نگاهشان به چهارچوب در ماند. جین نگاهش را میان آن دو نفر چرخاند و بعد روی تهیونگ ثابت ماند. اگر آن سر باندپیچی شده اش را فاکتور میگرفت، چیزی در ظاهرش نبود ک حال او را بد نشان دهد.

نفس راحتی کشید و به در تکیه کرد. کم مانده بود از خستگی همانجا بیهوش شود. فقط دیدن آنها از نزدیک و مطمئن شدن از حال خوبشان کافی بود.

"هیونگ" جونگ کوک هیجان زده جلو رفت و بعد از دو سال توانست هیونگش را در آغوش بگیرد که اگر اینکار را نکرده بود، جین قطعا روی زمین می افتاد.

جین هم یک دستش را دور او حلقه کرد و با دست دیگر موهایش را برهم ریخت. لبخند زد و خودش را عقب کشید. بزرگ شده بود. پسر کوچولویی که همیشه موقع جدا شدن به دنبالش گریه میکرد، بزرگ شده بود.

شاید هم نه؟ دوباره که داشت اشک میریخت. صورتش را قاب کرد و پیشانی اش را بوسید. "جانم قشنگم. گریه نکن دیگه. هیونگ اینجاست" زیرلب گفت. دستش را نگه داشت و او را دنبال خودش کنار تخت کشید.

خم شد و تهیونگی را که مثل یک بچه دو ساله، دست هایش را باز کرده و منتظر در آغوش گرفته شدن بود، بغل کرد. مراقب بود که به او آسیب نزند. برای اولین بار در دو سال گذشته...

**********

چون کوتاهن من دوتایی آپ میکنم دیگه حواستون باشه جا نندازین.

You've Forgotten Me [NamJin] [Completed]Where stories live. Discover now