46_نقاشی اوپا

68 26 1
                                    

خوشبختانه سبک کاری جین نقاشی های اروتیک و مثبت هجده را شامل نمیشد تا برای بچه ای به اندازه جه هی مناسب باشد. روی کاناپه ای گوشه سالن نشسته بود و حرکات دختر بچه را دور تا دور سالن، دنبال میکرد.

آنقدر اطراف پریده بود که موهایش برهم ریخته بودند. زمانی که ناگهانی چرخید و چشمش به جینی اوپایش افتاد، او با اشاره خواست که نزدیک تر برود.

جه هی خودش را کنار او رساند‌. جین شانه هایش را گرفت و او را چرخاند تا موهایش را درست کند. "حوصله‌ت سر نمیره؟" آرام پرسید و مراقب بود که موهایش را زیاد هم محکم نبندد.

جه هی همانطور که پشت به او ایستاده بود، سرش را به دو طرف تکان داد. بعد چرخید. "اوپا برام نقاشی میکشی؟"

جین او را بلند کرد و روی پای خودش نشاند. "معلومه کوچولو" گونه اش را بوسید. "چی بکشم؟"

جه هی کیفش را باز کرد تا دفتر و مدادی به او بدهد. "خودت و نقاشی کن اوپا"

خندید و دفتر را باز کرد تا صفحه ای خالی پیدا کند. "چرا خودم؟"

"که هر وقت دلم تنگ شد نگاهش کنم" جوابش صادقانه بود. برای یک بچه به سن او، جین حتی دوست نداشت او معنی دلتنگی را بداند اما چه میشد کرد؟

"من تو رو نقاشی میکنم. این بهتر نیست؟"

جه هی سر کج کرد تا فکر کند. در سرش جنگی میان (نقاشی اوپا) یا (نقاشی خودم) برپا شده بود و آن برنده میشد که زرق و برق بیشتری داشته باشد. "خودت اوپا" تکرار کرد.

نمیتوانست مخالفت کند. جایز هم نبود. مداد مشکی را به نرمی روی کاغذ سفید دفتر حرکت داد تا نقاشی ساده ای از خودش بکشد. مدت زیادی طول نکشید. نقاشی با خطوط درهم سیاهی کشیده شده بود که در نهایت چهره اش را نشان میداد.

جه هی هنوز هم روی پاهایش نشسته و سرش را به سینه او تکیه داده بود. زمانی که نظرش را درباره خوب بودن نقاشی خواست و جوابی نگرفت، جه هی خواب بود‌.

**********

You've Forgotten Me [NamJin] [Completed]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang