Chapter 30 🔞

468 96 19
                                    


اخمهاش رو از هم باز کرد و لبش رو گاز گرفت.. نگاه خیره و مشکوک کریس روی خودش چیزی نبود که باعث شه بتونه به یه بهونه ی مقبول فکر کنه.
نباید اینطوری میشد.. اون این همه خود داری نکرده بود که حالا اینطور احمقانه، ناخواسته حسادت کنه و خودش رو به کریس لو بده. از جاش بلند شد و به صورت کریس که منتظر بهش زل زده بود نگاهی انداخت..

-فقط رفتار اون دختره رو مخم بود.. خیلی حرف میزد.

کریس با یادآوری خمیازه هایی که سوهو جلوی هه سو میکشید خنده ای کرد.

-به وضوح نشون دادی..

سوهو چشمهاش رو چرخوند و قبل از اینکه بتونه حرفش رو تو دهنش مزه مزه کنه به زبون آوردش:
-خوبه دیدی خوشم نمیاد بیشتر بمونه وگرنه انگار تا صبح میخواستی نگهش داری!

ابروهای کریس با این حرف بالا پریدن و سوهو تازه متوجه شد چی گفته.. زبونش رو گاز آرومی گرفت و نگاهش رو از چشمهای مشتاق کریس دزدید..
-منظورم این بود که..
هیچ ایده ای نداشت چطور باید ادامه بده پس نتونست جمله ش رو کامل کنه.. کریس همچنان منتظر بهش زل زده بود و لبخند هنوز روی لبهاش بود..

-منظورتو فهمیدم سوهو.. اما چرا؟ هه سو خیلی خونگرم باهات برخورد میکرد.. چرا ازش خوشت نیومد؟

با سوال کریس سوهو مضطرب دستهاش رو مشت کرد.. دفاعی نداشت. هر طور سعی میکرد نمیتونست گندی که زده بود رو جمع کنه و این.. بد بود.. خیلی بد.

-میدونی.. سوهویی که من میشناسم بی دلیل از کسی تا این حد بدش نمیاد که بخاطرش اینطوری اخم کنه..

کریس قدمی بهش نزدیک شد و دست به سینه دقیقا مقابلش ایستاد..
-ببینم.. نکنه.. حسودی کردی؟

چشمهای سوهو با زمزمه ی آروم کریس گرد شدن و متحیرانه به صورت خونسردش نگاه کرد.. این تئوری مسخره رو از کجاش در آورده بود؟ یعنی در واقع درست حدس زده بود اما به نفع سوهو نبود. پوزخندی روی لبهاش نشوند.. نباید بند رو به آب میداد..

-اون وقت چرا باید حسودی کنم؟ اونم به خاطر کسی که ازش متنفرم..

کریس اخم بدی روی پیشونیش نشوند.. حالش دیگه داشت از این جمله ی مسخره بهم میخورد.."ازت متنفرم".. گره دستهاش رو روی سینه اش باز کرد و یکهو یه دستش رو دور کمر سوهو حلقه کرد و اون رو به سمت خودش کشید..
حق نداشت اینطور فکر کنه؟ درسته نشون نداده بود اما حواسش تو طول مهمونی به سوهو بود.. شاید قبل از این حرف سوهو رو باور میکرد اما الان نه! اون همیشه ترجیح میداد چیزی رو قبول کنه که با چشم میبینه و این راجع به سوهو اونقدرا هم سخت نبود.. الهه ش مثل شیشه شفاف بود.

-به نفعته بهم ثابتش کنی سوهو..

صورتش رو تا جایی که میتونست به صورت سوهویی که مبهوت شده بود نزدیک کرد و با آرامشی که با اخم های در همش در تضاد بود گفت. سوهو آب دهنش رو به زور قورت داد و دست هاش رو روی سینه ی کریس گذاشت تا به عقب هولش بده..

✮⊰ GorGeous ⊱✮Where stories live. Discover now