Chapter 36 🔞

358 88 22
                                    


به صورت همچنان قرمز رنگ سوهو نگاه کرد و لبهاش رو برای نخندیدن به هم فشار داد که باعث شد سوهو چپ چپ نگاهش کنه و بعد با حرص هوفی بکشه. کریس بالاخره خنده اش گرفت.

-اوه.. مطمئنم به چشمشون یه پسر بی حیا اومدی.

با لحن پر خنده ای گفت و سوهو با درموندگی به موهاش چنگ زد و اونها رو بین انگشتهاش نگه داشت..

-ساکت شو. ملاحظه که نداری.. خونه و غیر خونه حالیت نمیشه.

با حرص غرید و موهاش رو با شدت رها کرد. هنوز هم از خجالت داغی گونه هاش رو حس میکرد. در واقع قضیه از این قرار بود که حدودا نیم ساعت قبل وقتی داشت با کریس از بیرون برمیگشت، کریس توی آسانسور گیرش انداخت و بوسیدش.. البته این براش خیلی شیرین بود اما نه تا وقتی که در آسانسور باز شد و با هه سو و یه مرد مسن تر کنارش مواجه شدن! چشمهای زن جوون جوری گرد شده بین اون و کریس در گردش بود که حاضر بود قسم بخوره صحنه ی بوسه ی اون دوتا آخرین چیزی بوده که صبح وقتی از خواب بیدار شده برای اون روزش تصور کرده.

البته نگاه پر از انزجار مرد مسن که اصلا گفتن نداشت و خب.. برای سوهو تصور بقیه از خودش خیلی مهم بود.. به عبارتی دوست داشت که توی ذهن بقیه (حتی کسایی که فقط یکبار توی عمرش میدیدشون!) اثر خوبی به جا بذاره نه اینکه وقتی یادش میوفتن قیافه شون رو از نفرت جمع کنن. و این دقیقا برعکس تفکرات کریس بود. برای اون ذره ای افکار کسی مهم نبود و هر کاری دوست داشت میکرد.. مثل همین که وقتی سوهو تقریبا خودش رو پشت شونه هاش قایم کرد تا از تیر راس نگاه های اون دو نفر مخفی بشه اون کاملا عادی بهشون سلام کرد و بعد دستش رو دور کمر اون حلقه کرد و از آسانسور بیرون بردش. حالا هم رو به روش روی تخت نشسته بود و با بیخیالی داشت مسخره اش میکرد.

-تقصیر منه که تو انقدر خواستنی ای؟

کریس بعد از چند لحظه با لبهایی که هنوز بخاطر خنده قوس داشتن پرسید و باعث شد سوهو یهو احساس کنه نمیتونه به نگاه کردن به چشمهای سیاهش ادامه بده. هنوز هم تعریفایی که از زبون کریس میشنید عادت نکرده بود.
لبش رو گاز گرفت تا لبخندش رو مهار کنه و کریس بالاخره نتونست مقاومت کنه. دستش رو پشت گردن سوهو گذاشت و لبهاش رو روی لبهای اون کوبید.

ضربان قلب سوهو بالا رفت. دستهاش بلافاصله دور گردن کریس حلقه شدن و بعد از اینکه انگشتهاش رو بین موهای خوش حالتش فرو کرد جواب بوسه های حریصانه ش رو داد. کریس لب پایینش رو بین دندوناش اسیر کرد و با عقب بردن صورتش، کشید و بعد رهاش کرد. سوهو آهی کشید و با عقب تر رفتن کریس، خودش به سمتش رفت اما کریس با نیشخند انگشتش رو روی لبهاش گذاشت اجازه ای بهش نداد.

-فکر میکردم اونقدر عصبانی باشی که نذاری دستم بهت بخوره.. اما انگار اشتباه میکردم.

با حرفش سوهو انگار به خودش اومده باشه، یهو صورتش رو فاصله داد اما کریس با گرفتنش چونه ش بین انگشتهاش نذاشت.

✮⊰ GorGeous ⊱✮Where stories live. Discover now