Chapter 16

521 127 38
                                    


آقا.. میتونی بلند شی؟

دستشویی به طرز غیر قابل باوری خالی بود و لوهان نمیدونست بابتش باید خوشحال باشه یا ناراحت؟ مرد ساکت بود و داشت از بین چشمهای نیمه بازش نگاهش میکرد..

لوهان کلافه شد و تصمیم گرفت خودش بلندش کنه..

اعصابش واقعا خرد شده بود.. یه شب هم که اومده بود از دست اون لیسای رو مخ ریلکس کنه باید یه همچین چیزی میشد.

به هر زوری که بود زیر بغل مرد رو گرفت و بلندش کرد.. وزنش برای لو خیلی سنگین بود و به نفس نفس انداختش اما کم نیاورد.. خود لعنتیش هم که محض رضای خدا یه کم همکاری نمیکرد!

اصلا نمیفهمید چرا بیخیالش نشده و از دستشویی نزده بیرون؟ درسته کار بیشعورانه ای بود ولی تو اون لحظه ترجیح میداد بیشعور باشه تا حمال!

-ناراحت نمیشی یه تکونی به خودت بده..

با حرص غر زد و دست مرد رو دور گردنش حلقه کرد.. مرد اما فقط نگاه دردمندی نثارش کرد و بعدش خیلی شرافتمندانه تمام وزنش رو روی شونه ی لوهان انداخت.

لوهان با عصبانیت فریاد کشید:
-عوضی همین جا ولت میکنم میرما..

انگار تهدیدش کارساز بود چون باعث شد مرد یکم از سنگینیش رو کم کرد و سعی کرد خودش راه بره..

حتی درک نمیکرد کسی که داره کمکش میکنه پسره یا دختر.. درد داشت صورتش رو مثل یه موریانه میجوید و جای عصای اون مرد روانی رو گلوش زق زق میکرد.

لوهان در یکی از اتاق های راهرو رو باز کرد و مرد رو داخل کشید.. خدا رو شکر کرد که اتاق خالیه..
مرد رو روی تخت انداخت و توجهی هم به ناله پر از دردش نکرد..

قبل از هرکاری در اتاق رو قفل کرد تا از هر گونه ورود شرم آوری بهش جلو گیری کنه..

هنوز نفسش جا نیومده بود.. نگاه بی حسی به دردسر اون شبش انداخت و شونه ش رو ماساژ داد، بعد هم در حالی که به زمین و زمان فحش میداد رفت سمت میز گوشه ی اتاق و از پارچ برای خودش آب ریخت..

نگاهش هنوز به مرد ولو شده روی تخت بود.. الان باید چیکار میکرد؟ به دور و بر نگاه کرد و لیوان رو سر جاش بر گردوند اما همون لحظه با یاد آوری اینکه بدون شستن لیوان باهاش آب خورده و معلوم نیست چند نفر قبل اون ازش استفاده کردن حس کرد الانه که هر چی تو معده شه رو بالا بیاره..

چشمهاش رو با حرص بهم فشار داد و بعد از باز کردنشون اولین کاری که کرد چشم غره رفتن به مرد بی خبر از همه جا بود..

تکیه اش رو از میز گرفت و به سمت دستشویی اتاق رفت تا شاید بتونه جعبه کمک های اولیه رو اونجا پیدا کنه..

با اینکه بعید میدونست تو اتاق های بار کلاب حتی بتونه چیزی شبیه به جعبه کمک های اولیه ببینه اما خوشبختانه یکیش تو اون دستشویی بود..

✮⊰ GorGeous ⊱✮Where stories live. Discover now