"زندگی هر انسانی به واسطه ی تولد و مرگ وارد مرحله ی جدیدی میشه. ولی فقط مرگ به عنوان پلی به مرحله ی جدید و زندگی پس از مرگ به حساب میاد. تولد دوباره ورق جدیدی رو به انسان باز میکنه.
مراحل زندگی در زمین، شامل تولد، غم و شادی، بیماری و مرگ میشه. زندگی پس مرگ تنها بازتاب تصمیمات و انتخاب های روح در زمینه.
هر انسانی که اجازه ی تولد دوباره بگیره، در جسم یک نوزاد به همراه یه پرونده سفید عاری از هر عملی متولد میشه. پرونده اش با مشخصات فردی، خانوده و محل زندگیش شروع میشه و کم کم با اعمالش پر میشه. این اعمال با توجه به موقعیت و زمان اتفاق سنجیده و در نهایت قضاوت میشن. فرار کردن از یه سری اتفاق ها در زندگی اجتناب ناپذیره ولی شخص با انتخاباتی که در طول زندگیش انجام میده میتونه اون اتفاق رو به تاخیر بندازه و یا حتی باعث تغییرش بشه.
اینده ی یک شخص و اتفاقایی که سرنوشت برای اون رقم زده نباید باعث قضاوت زود تر از موعد و یا تغییر نگرش نسبت به اون فرد بشه. همون طور که تمام خاطرات گذشته پاک میشن تا تاثیری روی زندگی جدید نداشته باشن و اون شخص به خوبی بتونه از فرصتی که براش پیش اومده استفاده کنه.
پاک شدن حافطه مراحل پیچیده ای و زمان بری نداره. در برخی استثناها وقتی شخص نسبت به زندگی قبلیش وابستگی شدیدی احساس میکنه و یا فاصله ی بین تولد و مرگ کوتاه باشه، بین چند ماه تا سه سال، طول میکشه تا برخی از خاطرات گذشته، مثل هویت و علت مرگ در زندگی قبلی از دهن پاک شن. هرچند اینکه شخص در زندگی جدیدش عمر طولانی داشته باشه یا قبل از سه سالگی فوت کنه تغییری ایجاد نمیکنه. خاطرات باقی مانده بعد از سه سال به طور کامل پاک میشن.
اینکه زندگی پس از مرگ چقدر طول بکشه بستگی به عوامل خاصی مثل اعمالی که فرد در زندگی قبلی انجام داده و شرایط سرنوشت داره. پس از طی تمامی مراحل و انتخاب تاریخ تولد، روح زمینی برای فراموشی و پاک شدن از اثار زندگی قبلی به طبقات بالاتر فرستاده شده و سپس متولد میشه.
در مورد تولد استثناهایی وجود داره که شامل تولد روح جدید هم میشه. هرچند این اتفاق خیلی کم رخ میده و به قدرت و انرژی زیادی نیازه."
سالن تدریس پر از میز های کوچکی بود که پشت هر کدوم یه فرشته جوان با لباس ابی اسمانی رو به استادشون نشسته بودند. رو به روی شاگرد ها کتاب قلم مو و جوهر مشکی گذاشته شده بود و همه ساکت و با دقت به جوابی که یکی از شاگردها به سوال استادش داد، گوش میدادن.
شاگرد سکوت کرد و با اشاره وانگجی مرتب پشت میزش نشست. بلافاصله شاگرد دیگری دستش رو بلند کرد.
وانگجی به نشونه ی اجازه دادن چشم هاش رو بست و باز کرد.
"هانگوانگ جون، چه شرایطی باعث تولد یه روح زمینی جدید میشه؟"
YOU ARE READING
Tears Of An Angel ♡.
Fanfictionمیتونی صدای گریه بهشت رو بشنوی؟ این اشک های یک فرشته است... . من سالهاست که با عشق پنهان تو در بهشت خداوند فرمان برده ام... ~ WangXian FanFic🐇 ~ MoDaoZushi🍂
