67

532 112 121
                                    

ووشيان اه كوتاهي كشيد. زمین رو در جست و جوی فرشته ای زیر پا گذاشته بود که هیچ اثری ازش نبود. اما فرشته ای كه اون لحظه اصلا حوصله ي سر و كله زدن باهاش رو نداشت مشتاقانه پشت سرش ایستاده بود. صداي قدم هاش رو شنيد كه نزديك تر ميشد و در نهايت صداي تيز كشيده شدن تیغه فلزی شمشیر به غلاف تو فضاي باز پيچيد.

فرشته پشت سرش، شمشیر رو از غلاف بیرون کشید و به سمت ووشیان نشونه گرفت. لبه ی تیز شمشیر به سمت گردن ووشیان هدف گرفته شده بود و تنها به اندازه یک قدم فاصله داشت. مرد نیشخندی زد و گفت:"نوبت به مبارزه ی من و تو رسیده."

ووشيان سرش رو به طرفین تکون داد و با طعنه و نا امیدی گفت:"اصلا وقت شناس خوبي نيست." با نادیده گرفتن فرشته ی اماده به حمله پشت سرش رو به مخاطبی که وجود خارجی نداشت گفت.

شخص پشت سرش يه نفر با كينه ده ها ساله بود. ووشیان این رو به خوبی میدونست و بارها بخاطرش درگیر شده بود. طعم شكستي كه خواهرش سال ها قبل به این فرشته تحمیل کرده بود باعث ایجاد این نفرت نسبت به ووشیان شد.

حالا اون موفق شده بود اين نیمه شيطان رو تنها و تو يه وضعيت نامناسب گير بياره، كي ميتونست بگه وقت که اون وقت نشناسه؟ در واقع جين زيشوان بهترين زمان و فرصت ممكن رو بدست اورده بود!

با وجود اینکه زیشوان یه فرشته چند صد ساله بود و قدرت خودش رو داشت اما این حقیقت که در مقابل یانلی شانسی برای پیروزی نداشت رو همه میدونستن. مبارزه با یانلی قابل مقایسه با ووشیان نبود. وقتی ووشیان مقابلش قرار میگرفت در حالت عادي هم امتیازات بیشتری داشت. از زمان تبدیل ووشیان حتی نیمی از یک قرن هم نگذشته بود و همون تبدیل هم کامل نبود. هرچند ووشيان تو اين مدت پيشرفتي شايد حتي سريع تر از شياطين داشت اما باز هم نسبت به زيشوان يه پله پايين تر بود.

شکست دادن کسی که به وضوح ازش ضعیف تر بود شاید هیچ افتخاری نداشت، اما غرور اسیب دیده و کینه توی قلبش رو درمان میکرد. وقتی ووشیانی که یاداور شکستش به یه دختر شیطان بود نابود میشد میتونست اون تجربه خفت بار رو از ذهن ها کمرنگ کنه.

ووشیان با ارامش به طرف زیشوان چرخید. صورتش چیزی رو نشون نمیداد اما از درون درد پاش یاداوری میکرد كه اون همين الان هم اسيب ديده. هرچقدر هم اعتماد به نفس داشت و به قدرتش اعتماد میکرد باز هم اسیب های درونیش از حمله هوایسانگ و بدن بدون انرژیش اون رو به چندين پله پايين تر از جین زیشوان هل میداد. بايد قبول ميكرد در چنین شرایطی مبارزه با زيشوان نه تنها هيچ پيروزي رو به همراه نداشت که ممکن بود اخرین نفس هاش رو رقم بزنه. با این وجود حاضر نبود غرورش رو زیر پا بزاره و به ناتوانی در مقابل جین زیشوان اعتراف کنه. هرچند حتی اگر این کار رو هم میکرد، هیچ تضمینی از سمت زیشوان برای اینکه از خیر نابود کردنش بگذره نبود!

Tears Of An Angel ♡.Où les histoires vivent. Découvrez maintenant