Part 65

356 106 35
                                    

ظهور اژدهای خاکستری برای یانلی یه زنگ خطر بود. نشون میداد که نقشه ي بي نقص يانلي حالا با يه مشكل بزرگ روبه رو شده و باید هرچه سریع تر، قبل از اینکه اون اژدها همه چیز رو خراب کنه راهی برای سرعت دادن به نقشه اش پیدا کنه.

در ابتدا هدف یانلی رقابت با خاندان جين از بهشت و پیشرفت خاندان خودش بود. با گذشت زمان، هدفش بزرگ و بزرگ تر شد تا جايي كه پاي خاندان جين از جهنم وسط کشیده شد و بعد از اون هم كينه اش نسبت به قبيله ي لان، شكل گرفت. با وجود اتفاق های پی در پی و تغییراتی که بارها در نقشه رخ داده بود، اون هيچ وقت نسبت به قبيله ي نيه اقدامي نكرده بود.

نه تنها انتظار ظهور دوباره ي چنين قدرتي رو در اين خاندان نیه نداشت، که هیچ تصمیم و نقشه ی دومی هم برای وقوع چنین چیزی اماده نکرده بود. وجود اين اژدها در اسمان نشان دهنده ي اين بود كه نه تنها پاي خاندان نيه کاملا به اين ماجرا كشيده شده كه حتما اتفاق ناگواري باعث شده از چنين قدرت عظيمي استفاده بشه. شبیه تکرار تاریخ بنظر میرسید‌.

حالا كه كار به اينجا رسيده بود نمی تونست اجازه بده ترس بهش غلبه كنه و عقب بكشه. براي رسيدن به اين روز سال ها برنامه ریزی کرده بود. چیزی نمونده بود تا قدم های کوچک و پیوسته اش اون رو به مقصد برسونه. شاید نمیتونست سدی که مقابلش قرار گرفته بود رو حذف کنه، اما باید زمان رو غنیمت میشمرد و به خاندان ون امید میبست تا شاید باز هم توان مقابله با اون رو داشته باشن.

وقتي به سرعت سمت كاخ برگشتن با منظره ی متفاوتی رو به رو شدن. شكوه و زيبايي كاخ رو به ویرانی بود و بخشی از اون در اتش میسوخت. مبارزه ی شدیدی مقبالشون شکل گرفته بود و انعکاس ضربه ی شمشیر ها در نور اتش محو میشد.

هر دو در فاصله ای دور از کاخ ایستاده بودن. یانلی به ويرانه اي كه خودش كبريت سوختنش رو زده بود، نگاه كرد. اگر ووشيان باعث نشده بود براي مدتي از برنامش دور بشه الان مرحله ی دوم نقشه اش و رفتن به زمین شروع شده بود.

با این حال تا وقتی اون اژدها و احظار کننده اش متوجه یانلی نشده بودن، برای رفتن به مرحله ی بعد، وقت داشت. رو به ووشیان گفت:"نمیتونم بیشتر از این اینجا بمونم‌. باید به زمين برم. آشیان اين کاخ دیگه امن نيست. با من به زمين میایی یا به یونمنگ برمیگردی؟"

ووشيان خیره به کاخ جواب داد:"نگران نباش. برو من برمیگردم." نگراني يانلي کمرنگ شد و بلافاصله اونجارو به مقصد زمين ترك كرد.

با رفتن يانلي ووشيان دوباره به کاخ نگاه کرد. تمام مکالمه ی چند دقیقه قبلش با یانلی جاشون رو به فکر تازه ای داد. به سمت كاخ جلو رفت. اثري از دروازه ای كه تا قبل از این میزبان یه عروسی و بعد از اون هم سد راه وانگجي شده بود، وجود نداشت. صدای سوختن کاخ ما بین صدای برخورد شمشیرها حل شده بود.

Tears Of An Angel ♡.Место, где живут истории. Откройте их для себя