𑁍Part 63𑁍

754 134 87
                                    

سال ها قبل در میان انسان هایی که روزانه با سرنوشت خودشون رو به رو میشدند زمان مرگ پسر بچه ای سه ساله فرا رسید.

روز به دنیا اومدن فرزند روز بزرگی برای پدر و مادر محسوب میشه. نوزادی که با گریه پا به زمین میزاره و تا زمانی که مرگ چشم هاش رو برای همیشه ببنده هیچ کس از اینده و سرنوشت این روح تازه به دنیا اومده خبر نداره. همون طور که هیچ کس انتظار نداشت پسری که همه معتقد بودن با یه لبخند روی لبش به دنیا اومده انقدر زود هم از دنیا بره.

اون پسر بچه با خنده شیرین روی لبش شیائو نام گرفت. دو سال اول زندگیش روزهای شادی بودند. زن و شوهر با وجود پسری که ثمره ی عشقشون بود روزهارو سپری میکردند و ارزوها و نقشه های خودشون رو برای اینده پسرک میکشیدند. هرچند همون طور که فصل ها تغییر میکردند و شب و روز ثابت نمیموند. در انتهای روزهای خوش شب تاریک فرا رسید. سال سوم بیماری، قحطی و فقر محل زندگی اون خانواده سه نفره رو فرا گرفت و نتیجه اش از دست رفتن عزیزان زیادی بود.

روح شیائو، پسر بچه سه ساله، بعد از ترک جسم فانیش وارد سرزمین میانی شد. بهشت محل زندگی پس از مرگ روح پاکش بود. جایی که خبری از درد و بیماری نبود و میتونست در ارامش بزرگ بشه. ولی سرنوشت حتی بعد از مرگ هم بیخیال این پسر بچه نشده بود.

جیانگ یانلی شاهدخت قبیله ی یونمنگ، تنها دختر جیانگ فنگ میان بود. بنابراین به جز موارد ضروری نیازی به حضور در سرزمین میانی نداشت. اون روز زمان بازدید از سرزمین میانی بود. جیانگ یانلی و جین زیشوان هر دو به اون مکان رفتن تا از مراحل بررسی زندگی ارواح و تصمیم گیری برای دیدن نتیجه اعمالشون بازدید کنن.

در بین ارواحی که اون روز وارد سرزمین میانی شده بودن چشم های یانلی متوجه روح پسره بچه ای با یه لبخند دلنشین روی لبش شد. چشم های یانلی روی اون لبخند کوچک موند و مهر پسر خیلی ناگهانی به دل شیطان افتاد. شیطانی که تا اون لحظه تمام محبتش رو نصیب تنها برادر کوچکترش کرده بود تصمیم گرفت اون پسر کوچک و بامزه رو هم به عنوان برادر خونده اش بزرگ کنه.

اینجوری نبود که فرشته ها بنشینن و دزدیده شدن یه روح توسط شیاطین رو تحمل کنن و البته یه لبخند زیبا تنها دلیل یانلی برای به چالش کشیدن فرشته ها نبود.

دیدن اون پسر همزمان شده بود با نقشه های بزرگی که برای اینده داشت. نقشه های بزرگ همیشه اثری از خودشون به جا میزاشتن. پس تصمیم گرفت مبارزه ی رسیدن به این پسر رو برای پوشوندن نشونه های نقشه اش استفاده کنه. حواس همه مخصوصا جین زیشوان به تلاش های یانلی برای بدست اوردن اون روح زمینی منحرف شد و هیچ کس نفهمید که در واقع بدست اوردن اون پسر یه لایه مه بود برای پوشوندن نقشه دومش. نقشه دومی که برای بلند مدت برنامه ریزی شده بود.

یانلی برنامه اش رو به گونه ای که به ظاهر عواقب چندانی ندارن پیش برد اما در واقع مراحله ی اولیه و ازمایشی برای مراحل بعد بود.

Tears Of An Angel ♡.Where stories live. Discover now