°•Part 22•°

1K 273 62
                                    

دقیق یک ماهه دارن امتحان میگیرن و هنوز ده روز دیگه به تموم شدن امتحانام مونده😐😑

من که به هرحال خراب میکنم چرا فیک اپ نشه😂😁

نظر و ووت یادتون نره ها‌.
____

نیمه شب بود و خیابون خلوت. هوایسانگ لبه ساختمون نشست و پاهاشو اویزون کرد. بال هاش باز بودن ولی دو طرف بدنش جمع کرده بود. با وجود این که لبه ی پشت بوم ارتفاع بیشتری داشت باز هم بال هاش با زمین پشت بوم برخورد میکرد.

وانگجی با دو قدم فاصله کنارش ایستاده بود. با همون ژست همیشگی و شمشیر توی دستش به خیابون خیره شده بود. خیابونی که تا چند ساعت قبل پر از انسان های در رفت و امد بود حالا فقط با چراغ های کنار جاده روشن مونده بود.

"زمین و ادم هاشو دوست دارم. ولی وقتی اینجوری همه چیز توی ارامش مطلقه قشنگ تره." با لبخند رو لبش گفت. این واقعیت بود که به خاطر موقعیتش توی بهشت زیاد به زمین سفر نمی کرد. میدونست غیب شدن اون و وانگجی درست وسط یه همچین ماجرای مهمی غیر طبیعیه. مخصوصا که هوایسانگ معمولا ماموریت های کوچک زمینی رو به افرادش می سپرد و تو جلسات و تصمیم گیری های مهم تر شرکت میکرد. از درگیری و رقابت با شیاطین بیزار بود‌. ولی مانع نمیشد به وقتش قدرتشو نشون نده.

دوباره بینشون سکوت شده بود. وانگجی جوابی نداد و البته که سکوت هوایسانگ هم بخاطر انتظار برای جواب وانگجی نبود. اون میدونست جوابی نمیگیره. وانگجی کم حرف رو میشناخت.

پاهای معلقشو تکون داد. با دستاش دو طرف بدنش به جایی که نشسته بود تکیه داده بود. با یکم وقفه پرسید: "برادر وانگجی. تو به اون شیطون کوچولو اعتماد داری؟"

وانگجی به جواب فکر کرد ولی چیزی نگفت. هوایسانگ باز هم یه طرفه مکالمه رو ادامه داد:"من نتونستم بین حرف ها و حرکاتش دروغی حس کنم. این میتونه بخاطر تبدیل ناقصش باشه؟ ما هنوز نمیدونیم اون چه قدرت ها و توانایی های متفاوتی داره."

وانگجی جواب رو میدونست. اون هر بار به خوبی متوجه میشد حرفی که ووشیان بهش زده حقیقت داره یا دروغ. ولی نمیتونست این رو برای هوایسانگ هم توضیح بده. کوتاه گفت:"انسان یا شیطان فرقی نداره."

هوایسانگ تائید کرد:"درست میگی ولی حالا اون نه یه انسانه و نه شیطان. هووف. یعنی واقعا کار قبیله خودشونه؟ کی تو قبیله اشون میتونه اینکارو کرده باشه؟ ارباب جیانگ هیچ وقت برای اعلام جنگ پیش قدم نشده بود. ممکنه کار بچه هاش باشه؟ بانو جیانگ هم پتانسیلشو داره."

"اون فقط یه جارو بررسی کرده."

"داری میگی..؟" هوایسانگ مشکوک نگاهش کرد و منتظر جواب موند.

وانگجی خیره به رو به رو کوتاه جواب داد:"بله." اگه اون شیطان برای رد گم کنی از بقیه کمک گرفته پس این احتمال هم وجود داشت هر کدوم از یه قبیله متفاوت باشن.

Tears Of An Angel ♡.Where stories live. Discover now