.♡part 18♡.

1.2K 229 85
                                    

جلسه ی اضطراری تو تمام قبایل بهشت و جهنم برگزار شده بود. اینکه یه شخص انسانی تصمیمش رو گرفته مشخص بود، اما تا زمانی که به زبون نمیاورد یا حرکتی نمیکرد، تشخیصش سخت بود و میشد گفت تقریبا از هیچ کس، کاری بر نمیومد و این بلاتکلیفی ازار دهنده شده بود.

هیچ کس نمیدونست این وسوسه از کجا نشات گرفته اما مضنون اصلی قبیله ی جین و افراد جین گونگ یائو رهبر طبقه ی شش بودن. و اینکه از طرف این قبیله تکذیب نمیشد هم به این تفکر کمک میکرد.

چنین لرزشی نشون دهنده ی یه فکر وحشتناک بود که اگه موفق میشد نابودی عظیمی به بار میاورد. همون قدر که شیاطین به وجد اومده بودن فرشته ها نگران و مضطرب شده بودن و علاوه بر جلسه ای بین خودشون جلسه ی بزرگی در طبقه ی هفتم هم برگذار شد.

هوایسانگ، مسئول برگذاری، همه ی تلاشش رو کرده بود تا مشکلی ایجاد نشه و وقفه ای بین جلسه ی برادر بزرگ ترش پیش نیاد.

سالن اصلی از بزرگان قبایل پر شده بود. لان چیرن همراه با برادر زاده اش لان ژیچن و نیه مینگ جو مشغول صحبت بودن.

با یک قدم فاصله لان وانگجی ایستاده بود. لباس سفیدش با نقش های ابی رنگ ابر تزئین شده بودن و اویز سفیدی به لباسش اویزون بود. سربند باریکی به پیشونیش بسته بود که از جنس پارچه لباسش و به رنگ همون نقش ها بود.

حالت چهره اش اروم بود و با وجود جو متشنج اطرافشون نمیشد چیزی از صورتش خوند. دو برادر قبیله ی لان به یشم های گوسو شناخته شده بودن و ظاهر و اخلاقشون به خوبی ثابت میکرد لیاقتش رو دارن.

"برادر وانگجی؟" این صدای هوایسانگ بود. لباس سفیدش پر از گل های خاکستری رنگ بود. موهای بلندشو به زیبایی و ظرافت بافته بود و طبق عادت بادبزنی توی دستش بود. همه از علاقه ی هوایسانگ به اشیا زینتی و بادبزن هایی که به زیبایی نقاشی شده باشن خبر داشتن.

وانگجی برای احترام دستاشو بهم زد تا تعظیم کنه اما هوایسانگ مانع شد.

"خیلی وقته همو ندیدیم برادر وانگجی. میشه گفت اخرین بار جلسه ی اون شیطون کوچولوی سرکش ووشیان بود."

چهره ی وانگجی تیره شد اما حالتش تغییر نکرد. هوایسناگ ادامه داد:"بزودی جلسه شروع میشه اما بعد اون خوشحال میشم بتونم باهات چایی بنوشم و حرف بزنم."

نیه مینگ جو از لان چیرن جدا شد و به سمت جایگاهش رفت. جایگاه رئیس قبیله ی هفت به اندازه ی دو پله بالاتر قرار داشت و مابقی قبایل در دو سمت مینشستن. دو ردیف سمت راست قبلیه ی لان و جیانگ و دو ردیف سمت چپ هم جایگاه دو قبلیه ی جین و ون بود. جلوی هر فرشته یه میز کوچیک برای پذیرایی گذاشته شده بود. روی میز ها میوه های بهشتی و شراب وجود داشت.

از اونجایی که همه عادت فرشته های گوسو رو میدونستن به جای شراب های بهشتی با چایی پذیرایی میشدن. هرچند این موضوع باعث نشده بود لقب بهترین شراب بهشت رو نداشته باشن. فرشته های رده پایین تر گوسو مهارت خاصی توی به عمل اوردن شراب های خوب داشتن که توی هفت قبیله به لبخند امپراطور معروف بود.

Tears Of An Angel ♡.Where stories live. Discover now