ও Part 30 ও

970 178 35
                                    

ووشیان با شنیدن سوال ناگهانی ون چنیگ جا خورد. کاملا متوجه منظورش بود ولی به روی خودش نیاورد:"کدوم خونه؟" همزمان بلند شد تا روی صندلی مقابل بشینه.

ون چینگ با نگاه همراهیش کرد و جواب داد:"خودت میدونی منظورم کدوم خونه است ووشیان. چرا اومده بودی؟" لحنش حالت بازجویانه گرفته بود.

"وقتی جواب سوالتو میدونی چرا میپرسی؟ اره اومده بودم. میشه گفت کنجکاوی در مورد اینکه بانو ون دقیقا چجور پرونده ای رو انتخاب میکنه." هیچ ایده ای نداشت که ون چینگ چجوری از حضورش با خبر شده. فقط میتونست امیدوار باشه ون چینگ متوجه همراهیش با هوایسانگ نشده باشه که البته اگه ون چینگ تونسته اونو ببینه پس قطعا یه فرشته از بهشت هم در کنارش دیده.

"ون نینگ دیشب چیز زیادی نگفت ولی اشاره کرد درمورد ماموریتی که دارم باهم دیگه حرف زدین. نباید این ریسکو میکردی. اگه نیه هوایسانگ متوجه حضورت میشد چی؟"

سوال ون چینگ باعث شد یه نفس راحت بکشه. حداقلش الان مطمئن شد اونارو باهم ندیده. دروغ گفت:"قبل از اومدنش رفتنم."

ون چینگ چینی به بینیش داد. گفت:"میدونم همچین کاری میکنی. ولی بوی بدنت اونجا مونده بود. همین که رسیدم متوجه اش شدم."

ووشیان لبخند پهنی زد. پس اینجوری لو رفته بود! لحنش شاد و همراه با شیطنت شد:"بانو ون فکر میکنید اگه قرار بود نگران این موضوع باشم چجوری حضورمو تو گوسو پنهون میکردم؟ فرشته های احمق. اونا ضعیف تر از اونین ک متوجه بوی بدن یه شیطان از راه دور بشن."

اینکه بدون دیدن ووشیان و فقط از طریق رد بوی خاصی که به جا گذاشته بود متوجه حضورش شده بود نگرانش کرده بود ولی با یاد اوری این نکته یکم خیالش راحت شد. میدونست در این مورد کاملا حق با ووشیانه. اگه قرار بود بخاطر این موضوع حساس بشه باید مانع رفتن ووشیان به گوسو میشد.

ووشیان از چهره ون چنگ متوجه شد که تونسته قانعش کنه و دوباره لبخند زد.

ون چینگ پرسید:"حالا که اونجا بودی. نظرت راجب این ماموریت چیه؟"

ووشیان خودشو به بی خبری زد:"میتونم بپرسم چرا این پرونده رو انتخاب کردی؟"

ون چینگ به نشونه موافقت سرشو تکون داد و شروع به تعریف جزئیات کرد. ووشیان قیافه متفکری به خودش گرفته بود انگار که بار اوله از جزئیات پرونده با خبر میشه. هرچند میدونست در نهایت قراره چه جوابی به ون چینگ بده. اون همین امروز صبح در مورد روش کار فرشته های درجه هفت فهمیده بود و با توجه بهش میدونست چجوری قانعش کنه تا بهش شک نکنه. با اینکه ون چینگ روی مادر دست گذاشته بود اما اون نوزاد هم اسیب میدید. و بچه ها.. بچه ها خط قرمز ووشیان بودن.

---------------

اون شب ووشیان بعد از خروج از شهر بی شب به گوسو نرفت. نمیتونست حالا که از وضعیت اونجا بی خبره ریسک کنه و با رفتن به اونجا خودش رو به دردسر بندازه.

Tears Of An Angel ♡.Where stories live. Discover now