°•Part 23•°

991 217 41
                                    

چند وقت پیش یه نفر به لینک ناشناسم پیام داد نظرشو راجب تیرز گفت و بعد دوتا پوستری که خودش درست کرده بود فرستاد. منم گذاشتمش برای این پارت و پارت قبلی.

از همین جا بگم یه عالمه مرسی. وسط امتحانا کلی ذوق کردم و انرژی گرفتم😭💜

________

پشت بومی که چند شب قبل وانگجی و هوایسانگ ایستاده بودن حالا مهمون سومی هم داشت. ووشیان کنار هوایسانگ روی بلندی لبه پشت بوم نشسته بود. هرسه سکوت کرده بودن. توی این دو روز ووشیان برای تمام مناطق بررسی شده تنها اسم یه قبیله رو اورده بود.

هوایسانگ سکوت رو شکست:"هنوزم سرحرفت هستی؟"

"هستم."

"میدونی اگه قبیلت توی این جنگ شکست بخوره چه اسیبی میبینه؟"

"من به قبیلم خیانت نمیکنم. به هرحال اونا سرپرست من بودن. اگه جنگ شروع بشه من و تو مقابل همدیگه ایم نه کنار هم. پس بهتره این ماجرا قبل از شروع تموم بشه."

"چرا؟"

"منم دلایل خودمو دارم." بلند شد و بال هاشو باز کرد. نمیتونست بیشتر از این بمونه.

نگاه هوایسانگ و وانگجی همراهش کشیده شد.

ووشیان گفت: "باید برم. فردا میبینمتون." و مثل دو شب گذشته پرواز کرد و رفت.

هوایسانگ با لحن ارومی گفت:"هیچ دروغی بین حرفاش نیست. توام فکر میکنی این اثرات تبدیل ناقصشه و حالا داره اثرات خودشو نشون میده؟"

وانگجی همچنان سکوت کرده بود و به اسمونی که چند لحظه قبل ووشیان توش به پرواز در اومده بود نگاه میکرد. هوایسانگ هم منتظر جواب نبود. به نظر میرسید مخاطب اون جملات بیشتر از وانگجی خودش باشه. "اون هنوزم بخشی از روح زمینیشو داره."

"نمیتونیم اجازه بدیم متوجه بشن."

هوایسانگ سوالی نگاهش کرد. وانگجی با حالت همشگیش، دستی که مشت شده پشت کمرش بود و با دست دیگه اش شمشیرش رو نگه داشته بود، ایستاده بود.

هوایسانگ توضیح داد:"ولی باید گزارش رد کنیم."

حالت وانگجی ثابت بود ولی توی دلش اشوب به پا شده بود. حالا که ووشیان رفته بود و اونها به یه نتیجه کامل تر رسیده بودن میتونستن به بهشت برگردن و گزارش نتایجشون رو بدن.

نمی تونست پیش بینی کنه عمو، برادرش و بقیه فرشته ها چه واکنشی به ووشیان میدادن. اگه ماجرا فقط مربوط به خودش بود اهمیتی نداشت. اون همیشه مسئولیت کارهاشو قبول میکرد ولی اینبار، تنها نبود. مطمئن بود نه تنها فرشته ها که شیاطین هم به حضور و همکاری ووشیان واکنش خوبی نشون نمیدن.

اون یه بار ووشیان رو به دردسر انداخته بود. نمی خواست بار دومی در کار باشه.

"درسته." کوتاه حرف هوایسانگ رو تایید کرد. توی ذهنش درگیر بود چجوری اونو قانع کنه فعلا گزارشی رد نکنن.

Tears Of An Angel ♡.Where stories live. Discover now