ওPart 39ও

776 170 75
                                    

مقر ابر باشکوه و سرسبز بود. رود کم عرض و ارومی از بین ساختمون ها و درخت ها رد میشد. پل های چوبی متعددی وجود داشت که دو طرف ساحل رود رو بهم وصل میکردن اما عریض ترین قسمت رود رو یه پل سنگی بزرگ که با مهارت کنده کاری شده، گرفته بود.

ابر ها به زمین نزدیک تر و درخت ها سرسبز و بلند بودن. چمن های سبز و مسیر های سنگی ساختمون ها و مناطق مختلف مقر ابر رو بهم وصل میکرد.

مقر ابر سه منطقه مهم با معماری متفاوت از قسمت های دیگه داشت.

بزرگ ترین منطقه، به دو بخش شرق محل تدریس و غرب برای بررسی امور زمینی اختصاص داده شده بود. ساختمون و اتاق های متعدد و بهم پیوسته اطراف حیاط اون منطقه رو گرفته بودن و مثل بقیه قسمت های مقر ابر منظره چشم نوازی داشت.

هر گوشه ی اون، فرشته یا فرشتگانی حضور داشتن. هر یک از اون ها یا به انجام وظیفه ای که به عهده اشون بود مشغول بودن و یا در مورد مسائلی مثل کلاس های درس یا مشکلات و خبرهای پیش اومده در زمین گفت و گو می کردن.

میشد اون قسمت رو پرجنب و جوش ترین منطقه ی گوسو انتخاب کرد. با این وجود، فرشته های گوسو همواره کارهاشون رو در سکوت و ارامش بدون ایجاد مزاحمت برای اطرافیانشون انجام میدادن و همین موضوع باعث شده بود سروصدای ازار دهنده ای ایجاد نشه.

این منطقه همون جایی بود که معمولا وانگجی بیشتر وقتش در روز رو سپری میکرد. هرچند لان شیچن که در حال حاضر قصد دیدن برادرش رو داشت، باید به قسمت دیگه ای از مقر ابر میرفت..

دومین منطقه بزرگ مقر ابر، سالن اصلی تجمعات بود. سالن بزرگی که گنجایش تعداد زیادی از مهمانان گوسو رو داشت. سقف سالن با ستون های سفید کنده کاری شده ی نقش ابر نگه داشته شده بود. پنجره های بزرگ چوبی بخش بیشتری از دیوار دو سمت چپ و راست رو پر کرده بودن.

زمانی که قرار بود سالن پذیرای فرشته ها و مهمان ها باشه،پنجره ها باز میشدن و پرده های حریر ابی روشن رو جمع میکردن و با نوار های سفید گره میزدن تا ساختمون با نسیمی که میوزید و خنکای اب رودخانه و عطر گل های سبز شده بین چمن ها رو هم به همراه داشت، دلپذیر شه.

تشکچه و میز های کوچیک و قهوه ای، چندین ردیف، سمت چپ و راست با فاصله مناسب از هم، گذاشته شده بودن. سمت چپ مختص به حوری های بهشتی بود.

رود پر اب گوسو با فاصله از پشت دیوار سمت چپ رد میشد. سرعت اب زیاد زیاد نبود و صداش مزاحم جلسه نمیشد. مهمان های مقر ابر زیبایی و ارامش اون منطقه رو دوست داشتن.

هر قبیله یه منطقه خاص برای چنین تجمعاتی در نظر گرفته بود. قبیله ی نیه مهماناشون رو به یه ساختمون چند طبقه رسمی که حس خشک و جدی بودن رو به ادم منتقل میکرد، دعوت میکردن. بیشتر شبیه یه محیط برای جلسات ضروری بنظر میرسید و خب این دقیقا همون دلیلی بود که بیشتر مواقع در چینغه نیه جمع میشدن.

Tears Of An Angel ♡.Unde poveștirile trăiesc. Descoperă acum