ওPart 36ও

890 197 66
                                    

نوشتن این پارت به معنای واقعی کلمه عذاب بود🤕 درسته وانگشیان نداره اما براش وقت زیادی گذاشتم و اگه ازش سرسری بگذرید ناراحتم میکنه🤦🏻‍♀️

اونایی که به واتپد تازه واردن میتونن روی متن فشار بدن و با گزینه کامنتی که کنارش ظاهر میشه خیلی راحت برای همون جمله نظر بدن.

فکر کنم از طریق سایت و بدون اکانت هم بشه فیک رو خوند ولی اونایی که از این طریق میخونید میتونید خیلی راحت تو سایت یا با نصب واتپد روی گوشیتون اکانت بسازید. اصلا کار سختی نیست. پس لطفا این کارو انجام بدید که در پایان این پارت یه شرط برای اپ شنبه بعد دارم :)
_____________

خنجر روی گلوش قرار گرفت. با هر قدم فرشته رو به جلو، اجبارا به عقب میرفت و کمرش با شدت به دیوار پشت سرش برخورد کرد. سعی کرد حالت صورتش رو نگه داره و اخم هاش از درد تو هم نره.

چشم های فرشته از خشم قرمز شده بودن و چهره وحشیش کاملا با فرشته ارومی بود که ون چینگ معمولا میدید.

هوایسانگ از بین دندون هاش غرید:"تو.."

خنجر روی گلوش بود و کافی بود هوایسانگ میلی متری دستش رو جا به جا کنه تا خون شاهرگ گردنش خنجر رو خیس کنه. با این حال خونسرد گفت:"من چی؟"

صدای گریه ی بلند نوزاد تو اتاق پیچیده بود و به خشم هوایسانگ دامن میزد. اخرین لحظه رسیده بود و تنها تونست مانع موقتی برای تصمیم مینگ چو بشه و خط سفیدی روی ذهن سیاهش بکشه. در حدی که برای یه لحظه قدرت ذهنی که پشت حرکات دستش بود و اون رو مصمم به ادامه تصمیمش میکرد بلرزه و خنجر از دستش بیوفته.

با وجود عجله هوایسانگ خنجر درست کنار دست نوزاد افتاد و لبه برنده اش بازوی چپ ژویانگ رو زخمی کرد. تنها چند سانتی متر کافی بود تا قلب کوچیک نوزاد مورد هدف خنجر قرار بگیره.

اگه فقط چند ثانیه دیرتر میرسید نوزاد رو از دست میداد.

هوایسانگ خودش رو سرزنش کرد. خشم تمام ذهنش رو پر کرده بود و برای فرار از اینکه دیر رسیدن خودش میتونست دلیل این اتفاق باشه، به ون چینگ حمله کرد.

خشم هوایسانگ از صحنه مقابلش باعث شد با خشونت به ون چینگ حمله کنه جوری که دختر شیطان بدون هیچ فرصت دفاعی اینجوری بین دستاش اسیر شده بود.

ون چینگ به پشت سر هوایسانگ و قامت نشسته و خمیده مینگ چو نگاه کرد. موهای پریشون و سیاهش اطراف صورت و بازوهاش رو گرفته و چند تار هم بخاطر خیسی قطره های اشک به صورتش چسبیده بودن.

کمر مینگ چو جوری خمیده بود که انگار توانایی و قدرت صاف نشستن رو نداره. روی زمین نشسته و خنجر خونی کنار دست پسرش افتاده بود. بازوی پسرش خونی بود و مینگ چو خیره به صحنه مقابلش خشک شده بود.

Tears Of An Angel ♡.Where stories live. Discover now