ওPart 35ও

878 179 79
                                    

دو شبه میخوام صحفه رو بالا پایین کنم خود به خود متن انتخاب میکنه. نمیدونم کجای گوشیم دست کاری کردم خل شده. قشنگ دو بار زدم بخشی از فیک اشتباهی پاک کردم😂🤦🏻‍♀️

____

ووشیان سرش رو بلند کرد و با دیدن یکی از شاگردای وانگجی به صورت غریضی واکنش نشون داد. چرخید و پشت به وانگجی که به سمت شاگردش چرخیده بود، ایستاد. مردمک چشماش از ترس تکون میخوردن و دستاش رو جلوی سینه اش تو هم گره زده و مشت کرده بود.

هیکل وانگجی درشت تر از خودش بود و میتونست پشت سرش پنهون شه ولی اگه دیر واکنش نشون داده و اون شاگرد چهره اش رو دیده بود چی؟

از زمان شنیدن صدای نفر سوم و واکنش ووشیان فقط چند ثانیه زمان برده بود اما میتونست برای خراب کردن همه چیز کافی باشه. اون نباید تو این وضعیت دیده میشد.

چشم های فرشته گرد شده بودن و به شخصی که پشت استادش پناه گرفته بود، نگاه میکرد. وانگجی تکون خورد و جابه جا شد تا مانع دید بیشترش بشه و در واقع به شاگردش اخطار بده نگاه خیره‌اش رو بگیره. احتمال داشت شاگردش ووشیان رو بشناسه و نمیخواست دردسری واسش درست بشه.

پسر کوچک تر به خودش اومد، سرش رو پایین انداخت و احترام گذاشت.

به چیزی که با چشم هاش دیده بود اعتماد نداشت. ساعت چهار صبح بود و استاد عزیز و قانون مندش در کنار شخص غریبه ای که کاملا واضح بود نمیخواد شناخته بشه، تو فاصله ی خیلی کم و با حالتی دوستانه ایستاده بودن.

وقتی به سمت اشپزخونه میومد متوجه شد چراغ ها روشنن. حدس زد یه نفر دیگه مثل خودش این ساعت شب بیخواب شده و تصمیم گرفته خودش رو اونجا سرگرم کنه. درواقع تنها چیزی که انتظار نداشت باهاش مواجه بشه لان وانگجی بود.

وقتی به اشپزخونه نزدیک شد دید که استادش برای شخص دوم میوه خرد کرد و به سمتش گرفت. نمیتونست چهره ی استادش رو ببینه اما به راحتی چهره ی شخص دوم رو دید که سرش رو به دو طرف تکون داد.

شخص لباس های سفید با دوختی شبیه قبیله ی خودشون رو به تن داشت و روی شونه هاش نیلوفر ابی، طرحی که روی لباس های قبیله ی جیانگ دیده میشد، گل دوزی شده بودن.

پسر با کمک ربان قرمز رنگی موهاش رو جمع کرده بود و درست وقتی از ترس دیده شدن چرخید و پناه گرفت، شاگرد وانگجی اون رو دید. بیشتر از قبل تعجب کرد. فقط قبیله ون از رنگ قرمز استفاده میکردن و هیچ وقت چنین ربان قرمز رنگی رو ندیده بود.

مشخص نبود این شخص مجهول دقیقا از کدوم قبیله است و چرا اینجوری خودش رو مخفی میکنه. چه رابطه ای بین اون و استادش بود؟

ناخواسته لقب استادش رو به زبون اورد. مشخص بود هیچ کدوم از اون دو نفر انتظار حضورش شخص سومی رو نداشتن که با شنیدن صداش اینجوری واکنش نشون دادن و شخص غریبه خودش رو پشت سر استادش پنهون کرد.

Tears Of An Angel ♡.Where stories live. Discover now