پارت ۱۷(با اون کسی که دوسش داری ازدواج کن)

4.9K 533 75
                                    

(ادیت شده)
تهیونگ pov

با رفتن جونگکوک از بالکن به خودم اومدم....چیشد؟داشت شوخی میکرد نه؟الان بهم اعتراف کرد؟

وااییی اون الفا منو دوست دارههههههه،دستمو جلوی دهنم گرفتم و جیغ خفه ای کشیدم.....

اون منو بغل کرد،منو بوسید،بهم گفت منتظرم میمونه.....

خندیدم،به اندازه تمام غصه هایی که خورده بودم خندیدم.....معلومه که جوابم مثبته،من الفامو با تمام وجودم دوست دارم.....

در بالکنو باز کردم و ازش خارج شدم...

با دیدن یانگ و امگاش به سمتشون رفتم..با رسیدن بهشون صدای پچ پچشون شنیده میشه....

+ :ایییی درد میکنههه...

یانگ:الهی دورت بگردم،تقصیر خودته خب،چرا شیطونی میکنی...

+ :تو جنبه نداری،وای یانگ حس میکنم دیگه سوراخم همینجوری میمونه...
یانگ:نترس...دوباره همونقدر تنگ میشه،خیلی درد داری؟میخوای ببرمت خونه؟کجات درد میکنه؟زیر دلت یا کمرت؟

+ : باسنم جای انگشتات درد میکنن،زیر دلمم درد میکنه اییییی....

یانگ بوسه ای به سر امگاش زد و اروم زیر دلشو مالش میداد...نخواستم مزاحمشون بشم،لینو به سمتم اومد...

لینو:نوبت رقصه....
رقص؟با دیدن جفت هایی که باهم وسط سن میرفتن بغض گلومو گرفت....نگاهمو چرخوندم و به کوک نگاه کردم،لبخند مهربونی بهم زد.....

جهیون جلوم وایساد...
جهیون:بدو بدو که کلی ذوق رقصیدن دارم....
و دستمو کشید وسط سن....
دستاشو دورم حلقه کرد و منم دستمو روی شونش گذاشتم....
منو اروم با ریتم اهنگـ تکون میداد،معلوم بود خیلی خوب بلده برقصه...
اما من نمیخواستم برقصم،نمیخواستم با کسی جز کوک برقصم....

الان که فهمیدم اونم منو دوست داره و از رفتاراش پشیمونه بیشتر میخوامش...
توی فکر بودم که صدای اروم جهیون رو شنیدم...

جهیون:تو فکری...چیزی شده؟

به جهیون بگم؟وایییییی نمیتونم تو خودم نگه دارمممم....

تیهونگ:با الفام حرف زدم....

جهیون با کنجکاوی ابرویی بالا انداخت...
جهیون:خب؟
تهیونگ:بهم گفت از رفتاراش پشیمونه و میخواد منو داشته باشه،گفت دوسم داره و منتظرم میمونه تا شب تولدش...

جهیون خندید:اووووه....تبریک میگم بهت،خب تو چی گفتی؟

تهیونگ:چیزی نگفتم،نزاشت حرف بزنم،گفت دوست نداره نه بشنوه،تا شب تولدش بهم وقت داد....ولی....امممم....خب من جوابم تغییر نمیکنه...

جهیون همینطور که کمرمو گرفته بود منو چرخوند و جامونو عوض کرد....
جیهون: و جوابت چیه؟

تهیونگ:خب امم....من...یعنی امگام....خب امگام الفاشو دوست داره.....

My special omegaWhere stories live. Discover now