12

523 56 10
                                    




راهروهای طبقه‌ی سوم عمارت، به قدری خلوت بودن که اگه کسی داخلش قدم میزد از اتاق ها قابل شنیدن بود. به همین خاطر وقتی یونگی داشت به طبقه‌ی چهارم می رفت، جیمین سریعا از اتاقش خارج شد و نگاه موشکافانه‌ای به بیرون انداخت. با دیدن یونگی اخمش از بین رفت و گفت: "فکر کردم جونگکوک برگشته. داری میری پیش جونگکوک؟"



یونگی ایستاد و به چهره‌ی جیمین زل زد: "بله. دارم میرم پیش رئیس. به نظر میاد مثل همه‌ی اهالی عمارت نگران اون دانشجو شدن."



جیمین چشم غره رفت: "معلومه که نگران میشم هفته هاست با همدیگه وقت میگذرونیم. نباید نگرانش باشم؟"



"بهت حق میدم ولی فکر میکردم تا الان شناخته باشیش. باید بدونی هروقت اینجوری دیر میکنه یعنی یه جایی دزدکی داره خوش میگذرونه."



جیمین بی توجه بهش در اتاقش رو بست و به سمت پله های منتهی به طبقه‌ی بالا رفت. "حتی اگه اینطور باشه امنیتش در اولویته. باید متوجه بشیم کجاست و با چه کسانی رفت و آمد میکنه که هیچ توجهی به قوانین نشون نمیده. متاسفانه جونگکوک پسر لجباز و سر به هواییه به همین خاطر باید نگرانش باشیم."



یونگی دنبالش راه افتاد و پوزخند زد: "من بیشتر نگران وقتی ام که برمیگرده عمارت. رئیس اینبار قرار نیست از خطاش چشم پوشی کنه و من اونی ام که تنبیهشو به عهده میگیره."



جیمین چشماشو چرخوند: "نمیتونم باور کنم انقد از اون پسر بدت میاد." نیم نگاهی بهش انداخت و با لحن پایینی تشر زد: "تو مشکلت باهاش چیه؟ هیچوقت ندیدم ازش دفاع کنی درحالیکه جونگکوک حتی یکبارم بهت بدی نکرده."



پوزخند از لب هاش پاک شد و گفت: "من میتونم انتخاب کنم از کی بدم بیاد و از کی خوشم بیاد. از اینکه بهش اعتماد ندارم خودمو سرزنش نمیکنم و یه روز همتون با من هم نظر می شید."



جیمین کمی فکر کرد و برای گفتن حرفش تردید داشت. درواقع تردیدش بخاطر این بود که امکان داشت یونگی در مقابل حقیقت گارد بیشتری بگیره. " تهیونگ اعتماد زیادی به جونگکوک داره. و همینطور من. مطمئنم تا الان فهمیدی که خدمتکارا و نگهبانا برخلاف قبل باهاش چقد خوب راه میان و حتی ایان رسما حاضر شد بخاطر جونگکوک قوانین رئیسشو زیرپا بذاره. اون پسر کسی نیست که بتونی ازش کینه به دل بگیری و بخوای اذیتش کنی."



یونگی حین راه رفتن نگاهی به نیم رخش انداخت و دوباره پوزخند زد. "فکر کردی اون بچه دانشجو میتونه از اینی که هست بالاتر بره؟ من سال هاست دارم اینجا کار میکنم حتی تو هم نتونستی مثل من دائمی باشی چه برسه به کسی که فقط یه ماهه اینجاست و هر روز دردسر درست میکنه."

OBSESSED "VKOOK" (completed) Where stories live. Discover now