pt_25

1.3K 205 48
                                    

_ میشه با رسم شکل توضیح بدین به کدامین دلیل فاکی دیروز مثل آدمای مست و های بودین؟؟؟
جونگکوک با عصبانیت پرسید و دستاشو رو میز کوبید.

_ دلیل فاکیش اینه که واقعا مست بودیم!
جیمین با اخم گفت و به سوکجین نگاه کرد.

_ چیه خب؟ من که از عمد تو بطری آبم شراب نریختم! یکی اینکارو با من کرده تا منو تو دردسر بندازه.
سوکجین تند تند و عصبی توضیح داد و بکهیون که کنارش نشسته بود سعی کرد آرومش کنه.

_ خب به کتفم که اون یه نفر همچین کاری کرده! چرا شما سه تا ابله وقتی فهمیدین اون آب نیست، شرابه بازم ازش خوردین؟ اونم اونقدر زیاد که مست بشین!
جونگکوک داد زد و سه نفر دیگه بهش خیره شدن.

_ هوم. منطقی میگه...
جیمین گفت و به صندلیش تکیه داد.

_ نمی‌خوام اعتراف کنم ولی آره...
بکهیون گفت و چشاشو چرخوند.

_ خب تو که لب به مشروب نزدی حالیت نیست بچه. شروع کردنش با خودته تموم کردنش با خدا!
سوکجین حق به جانب گفت و پا رو پا انداخت تا ژستشو تکمیل کنه.

جونگکوک آهی کشید و شقیقه هاشو ماساژ داد.

_ اوکی بیخیال... حالا لطفاً یکی بگه چرا انجمن ادبیات؟ هیچی بهتر از این نبود؟
_ ببین اینجا تنها جاییه که آدمای کمی عضوش میشن. پس ما میتونیم اینجا راحت باشیم.

جیمین توضیح داد و جونگکوک به نشونه فهمیدن سر تکون داد.

روی تنها صندلی خالی اتاق نشست و همون لحظه بود که چیزی یادش اومد.

_ ولی... یه چیزی در مورد اینجا بود که...
_ چیه کوک؟

جونگکوک انگشت اشارش رو به جیمین نشون داد تا بهش بفهمونه باید یه دقیقه بهش وقت بده.

با یکم فکر کردن یادش اومد قضیه‌ی انجمن ادبیات چیه.

_ یادم اومد! اون دختره جنی! اون بهم گفته بود که عضو انجمن ادبیاته!
جونگکوک گفت و بقیه سکوت کردن.

_ میدونید الان قرار نیست مثل تو فیلما در باز شه و دختره جلومون ظاهر شه و ما هممون با هم بگیم وات د فاک؟؟ و دختره هم با یه نیشخند شیطانی بهمون بگه «امیدوارم برای هم دوستای خوبی باشیم!» و بعدش بشه باعث و بانی همه بدبختیامون... پس حرفتو بزن جیمین!

اون سوکجین بو. که دوباره همه رو با توانایی های فوق‌العاده رپ کردنش مورد عنایت قرار داده بود.

_ خب آره درسته. قضیه اینه که اون اینجا نمیاد. انگار چند وقت پیش از این انجمن رفته. بقیه آدمایی هم که توی انجمن بودن دنباله‌رو اون بودن پس کلاً انجمن ادبیات خالی شده الان.
_ اوه.
جونگکوک گفت و سر تکون داد.

_ تازه انگار یه معجزه شده و جنی واقعا عاشق یه کسی شده! طرف یه دانش آموز انتقالیه. فک کنم اسمشو شنیده باشین، لیسا مانوبان.
بکهیون توضیح داد.

~Colorful Darkness~Where stories live. Discover now