pt_12

1.7K 279 6
                                    

نامه‌ی کنار گل‌ها رو برداشت و مشغول خوندنش شد.

سلام! خب این نامه از طرف پسریه که این اواخر حسابی رو اعصابت بوده! البته برای تو احتمالا همه همینطورین...

تهیونگ آهی کشید و اون برگه کوچیک رو تو دستش فشرد.

واقعاً که احمقی...

خاطرات مزخرف و افکار مزخرف ترشو کنار گذاشت و ادامه نامه کوتاه اون پسر رو اعصاب رو خوند.

پس بهت چند تا نشونه میدم تا منو بشناسی.
من همون پسریم که فندکتو رو پله ها پیدا کرد. (و قسم میخورم که میخواستم بهت پسش بدم ولی پیدات نکردم...)
همونی که پشت مدرسه تو رو در حال کتک زدن یه نفر دید.(از عمد نبود. من فقط کنجکاو شدم! مطمئن باش به هیچکس نمیگم.)
و کسی که امروز مخفیگاهتو پیدا کرد.(بابتش متاسفم. نمیدونستم متعلق به توعه. فقط یه چیزی منو به اونجا کشوند... اونجا بهم احساس آرامش داد.)
خب وارد جزئیات نمیشم چون فکر میکنم تو ازش متنفری. حتی اگه تا اینجای نامه رو خونده باشی و مچالش نکرده باشی، این برام یه موفقیت محسوب میشه!
فقط میخواستم بگم که بیا مشکلات رو فراموش کنیم. من مزاحمت نمیشم و تو هم... اذیتم نکن باشه؟
شاید یه روز بتونیم دوست باشیم...(احتمالش چقدره؟؟)
و خب من به عنوان عذرخواهی برات گل آوردم. حدس زدم بگونیا دوست داری. چون اون روز منو به خاطر اون گل بیخیال شدی. خب... من تا الان پسر مرموز صدات میکردم... میشه اسمتو بدونم؟!

به محض اینکه خوندن اون نامه‌ی بلند بالا رو تموم کرد، کاغذ رو مچاله کرد و به طرفی پرتش کرد.

خودشم نمیدونست چرا تا آخرش رو خونده و همون اول مچالش نکرده.

ولی انگار اون نامه حس یه آدم آشنا رو بهش میداد. یه حس نوستالژیک...

شوگا نگاهی به تیکه کاغذ مچاله شده انداخت و برش داشت.

_ این چیه؟
پرسید و بعد از باز کردنش، مشغول خوندنش شد.

_ اون خرگوش کوچولوی عوضی هر چی تونسته اونجا نوشته! اینو باید بسوزونیم. کسی نباید بفهمه.
بعد فندکشو در آورد و به سمت شوگا گرفتش.

_ خودم دارم.
شوگا گفت و فندکشو در آورد تا کاغذ رو بسوزونه.

پسر مرموز هم با فندک خودش هر دوتا گل رو آتیش زد و سوختنشونو تماشا کرد.

بعد هم یه گوشه دور از باغچه انداختشون تا کامل بسوزن و خاکستر بشن.

_ یونگ... سیگار داری؟
_ تو مدرسه نمیشه تهیونگ!

_ فقط یکی بهم بده!
_ گفتم نه!

_ لعنت! بس کن! حالم خوب نیست...
گفت و صداش تحلیل رفت.

یونگی بهش نگاهی انداخت. دید که اون پسر احساساتی شده.

خوب میدونست قضیه چیه.

~Colorful Darkness~Where stories live. Discover now